ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سبحان
سبحان
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل رویا دوران
رویا دوران
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سیما
سیما
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل محمد
محمد
26 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابلسر
تصویر پروفایل عماد
عماد
38 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
36 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل رخساره
رخساره
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل مینا
مینا
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات

از شرایط صیقه ساعتی چه می دانید؟

مطمئن بودم صیغه ساعتی اصفهان قبل از خودم واکنش نشان میدادند به این حرف! واقعا نمیدانستم چه بگویم! خودم هم انتظار نداشتم تا آن حد عقده داشته باشم.

از شرایط صیقه ساعتی چه می دانید؟ - صیغه ساعتی


سایت صیغه ساعتی

صیغه ساعتی اهواز همه چیزش عجیب غریب بود!

چه دوست داشتن عجیبی! اصلا این صیغه ساعتی اهواز همه چیزش عجیب غریب بود! حتی ابراز احساساتش! جوری که توی صیغه ساعتی در اصفهان دقیق شود تا وقتی میگوید احساسم را از چشمهایم بخواند! کار درستی کرده بود، چون مطمئن بودم صیغه ساعتی اصفهان قبل از خودم واکنش نشان میدادند به این حرف! واقعا نمیدانستم چه بگویم! خودم هم انتظار نداشتم تا آن حد عقده داشته باشم. رفتار نامناسبی در برابر آن همه محبتِ لانه کرده توی چشمهای صیغه ساعتی تهران داشته باشم! اما متاسفانه آن لحظه فقط ذهنم به یک چیز فکر میکرد!

به اینکه آن زمان که به او احتیاج داشتم کجا بود که الان ادعایِ دوست داشتن میکند! خودم را از او فاصله دادم و با بغضی که نمیدانم از کجا توی گلویم نشسته بود گفتم: - تو...تو.بغض نگذاشت ادامه بدهم! اولین اشکم که روی گونه ام ریخت، صیغه ساعتی تهران با اخم دستش را جلو آورد که اشک من را پاک کند، با حرص دست او را پس زدم و تقریبا با داد گفتم: -دستتو به صیغه ساعتی در تبریز نزن! نگاهش پر از تعجب شد، لب باز کرد حرفی بزند که باز با صدای بلند گفتم: - اون موقع ها که بهت احتیاج داشتم کجا بودی؟

وقتی تو صیغه ساعتی در کرج بودم کجا بودی؟

چرا وقتایی که از سر تنهایی تا خود صبح اشک میریختم یادت نمی افتاد بهم حس داری؟ وقتی تو صیغه ساعتی در کرج بودم کجا بودی؟ اون موقع که با اخم سر میز مینشستی و مادرت و صیغه ساعتی در مشهد هزارتا تیکه بارم میکردند لال بودی؟ یا نه هنوز به نتیجه ی قطعی عشق نرسیده بودی! وقتی فرید بخاطر دیر کردن که از سر بدبختی بود با یه چک از صیغه ساعتی در تبریز بیرونم کرد، نصف شب، تک و تنها، اون موقع کجا بودی؟ یادت نیفتاد که شب یه دختر کجاها میتونه باشه و چه بلاهایی میتونه سرش بیاد!

کجا بودی وقتی پابرهنه کوچه به کوچه از دست یه خلافکار فرار میکردم که اگه دستش بهم میرسید قطعا زنده نبودم! اون موقعها کجا بودی آقای عاشق پیشه؟ نفس نفس میزدم و انگار هوا نبود! صیغه ساعتی مشهد بدون پلک زدن با صورتی که به سرخی میزد نگاهم میکرد! بند کیفم را محکم فشار دادم و از صیقه ساعتی پیاده شدم، چند قدم دور شدم که صدایش از پشت سرم بلند شد: -یاس؟ کجا میری؟ جوابش را ندادم، خیابان خلوت بود و من تقریبا قدمهایم را بلند بلند برمیداشتم و اشکهایم یکی پس از دیگری روی گونه هایم میرقصیدند.

افتادم توی صیغه ساعتی در کرج

چند لحظه گذشت، صدای صیقه ساعتی آمد و به ثانیه نکشید که ماشینش جلوی پایم ترمز کرد. هینِ بلندی کشیدم که صیغه ساعتی مشهد از صیقه ساعتی پیاده شد و در کسری از ثانیه با اخمی وحشتناک جلویم سبز شد. چند قدم عقب رفتم، دستش را جلو آورد تا بازویم را بگیرد، باز عقب رفتم! دوباره جلو آمد و این بار تا خواستم عقب بروم سریع مچِ دستم را گرفت و کشید سمت خودش که افتادم توی صیغه ساعتی در کرج.

صدایِ بلند نفس کشیدنش را میشنیدم. انگار عصبانی شده بود و سعی داشت آرام باشد! چند ثانیه که گذشت کمی من را از خودش دور کرد، جفت دستش روی دو طرفِ صورتم قرار داد و با نگاه به صیغه ساعتی اصفهان گفت: -باور کن یاس من نمیخواستم این طوری بشه! آره میدونم تو تمام وقتی که تو خونه ی ما بودی مامان و صیغه ساعتی در مشهد اذیتت کردند اما تقصیر من چیه این وسط؟ بی انصافیه اگه بگی منم اذیتت کردم یا ازت طرفداری نکردم.

مطالب مشابه