ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
31 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سیما
سیما
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی مرادی
علی مرادی
54 ساله از کوهدشت
تصویر پروفایل رخساره
رخساره
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل رویا دوران
رویا دوران
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
30 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مینا
مینا
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابلسر

از شبکه همسریابی دوهمدل چه می دانید؟

شبکه همسریابی دوهمدل انقدر هل شده بود که فراموش کرده بود به همسریابی هلو اطلاع دهد. آقایون که از خانه خارج شدند باز تلفن زنگ خورد، همسریابی دوهمدم.

از شبکه همسریابی دوهمدل چه می دانید؟ - همسریابی دوهمدل


آدرس شبکه همسریابی دوهمدل

نهال با سینی شربت کنار همسریابی دوهمدم روی کاناپه نشست و در حالی که سینی را روی عسلی قرار داد؛ موهایِ پخش شده رویِ پیشانیاش را با دست عقب فرستاد و پرسید: خب چه خبر خواهر شوهر؟ شبکه همسریابی دوهمدل کوتاه لبخند زد: خبر خاصی نیست زنداداش! نهال چپ چپ نگاهش کرد: مسخره میکنی شبکه همسریابی دوهمدل؟ یاس متعجب نگاهش کرد: نه بابا چه مسخرهای، واقعا خبر خاصی نیست. همسریابی آناهیتا لیوان آب میوهاش را از روی عسلی برداشت؛ چند قلوپ از محتویات داخلش را خورد و پرسید: آیدا چی گفت بهت، حرفاش به دردت خورد؟

شبکه همسریابی دوهمدل آه کشید؛ نمی دانست چه بگوید! آخر چرا نمیفهمیدند فراموش کردن نوید کار همسریابی دوهمدم نیست! نمیدانم چرا مردم باور نمیکنند که تو دیگر تو نیستی! در جواب همسریابی آناهیتا که نگاهش میکرد گفت: آره یکم باهاش دردودل کردم، خوب بودم خوب تر شدم! توام خیال یاسین رو راحت کن، بابا باور کنید من طوریم نیست!

همسریابی هلو که همیشه نگرانته

همسریابی توران سرش را به طرفین تکان داد و گفت: چی بگم همسریابی هلو که همیشه نگرانته، هی میگفت اگه شبکه همسریابی دوهمدل قبول کنه بره پیش یه روانشناس خیال منم راحت میشه. همسریابی دوهمدم کوسن روی کاناپه را توی آغوش گرفت و در حالی که از پشت کامل به کاناپه تکیه میداد گفت: خب حالا که رفتم، بهش بگو دیگه نگرانم نباشه، خواهش میکنم همسریابی آناهیتا نمیخوام یاسین خودشو انقدر درگیر من کنه، تو بهتر میتونی قانعش کنی! همسریابی توران سرش را تکان داد: باشه انقدر خودتو ناراحت نکن، من باهاش صحبت میکنم، تو کی برمیگردی اصفهان؟

یه چیزهایی زمزمه میکرد که همسریابی هلو متوجه نبود!

شبکه همسریابی دوهمدل دستش را جلو برد؛ لیوان آب میوهاش را برداشت و گفت: به یاسین گفتم برای فردا هشت صبح بلیط بگیره...بعد از ظهر کلاس دارم نهال خواست حرفی بزند که صدای موبایلش بلند شد؛ با یک ببخشید روبه همسریابی دوهمدم بلند شد و سمتِ موبایلش که روی میز آشپزخانه بود رفت. شبکه همسریابی دوهمدل کمی از آب میوهاش را خورد و خواست بلند شود سمت اتاق برود که با صدای جیغِ نهال پاهایش به زمین چسبید؛ چند ثانیه طول کشید تا به خودش آمد و با عجله سمت آشپزخانه دویید؛ با دیدن همسریابی توران که بیحال کف آشپزخانه افتاده بود هینِ بلندی کشید و کنارش زانو زد: نهال جان عزیزم چت شده؟ نهال چشماتو باز کن! نهال! اما نهال قصد جواب دادن نداشت؛ فقط زیر لب یه چیزهایی زمزمه میکرد که همسریابی هلو متوجه نبود! ناچار بلند شد و با اورژانس تماس گرفت تا رسیدن آنها به هزار زحمت همسریابی توران را کشان کشان برد توی پذیرایی و کمکش کرد روی کاناپه دراز بکشد...

سلام همسریابی هلو

شالش را روی سرش انداخت و صدای زنگ در و تلفن همزمان بلند شد. شبکه همسریابی دوهمدل گیج شده و عصبی دستهایش را مشت کرد و سمت در رفت؛ باز کرد و دو نفر آقا با کیفهایی توی دستشان وارد خانه شدند، سلام همسریابی هلو آرام جواب داده شد و رگ همسریابی توران سرم خورد. .. به گفته ی دکتر یک شک عصبی او را به آن حال انداخته بود! شبکه همسریابی دوهمدل انقدر هل شده بود که فراموش کرده بود به همسریابی هلو اطلاع دهد. آقایون که از خانه خارج شدند باز تلفن زنگ خورد، همسریابی دوهمدم سمت تلفن رفت و جواب داد: بفرمایید؟

سلام من شبکه همسریابی دوهمدل هستم

صدای بغض دار مادر نهال توی گوشی پیچید: الو نهال چرا تلفنت خاموش شد! سلام من شبکه همسریابی دوهمدل هستم، چه اتفاقی افتاده! یاس جان خوبی دخترم؟نهال کجاست؟ شبکه همسریابی دوهمدل من من کرد: ممنون من خوبم راستش نهال یکم بد حال شده، اتفاقی افتاده؟

مطالب مشابه