روی حمسر یابی 81 جدید چید!
خیرهاش شدم، بلند شد و سمتم آمد، دستبند را از دستم گرفت و دستم را کمی جلو کشید، دستبند را بست به دست چپم و با تمام سایت همسریابی 81 روی دستم را بوسه زد! خجالت زده لب زدم: -نوید؟! لبش کمی کش آمد: -جانِ نوید! بیشتر خجالت کشیدم، دستش دستم را رها کرد و بلند شد، برگشت سرجایش که گارسون غذاهارا آورد و روی حمسر یابی 81 جدید چید! شال مشکی رنگم را روی سرم انداختم و با برداشتن کیفم از اتاق خارج شدم. یاسین توی پارکینگ داخل ماشین منتظرم بود، با آسانسور پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه یک دسته گل هم خریدم، مقصدم خانه ی حمسر یابی 81 بود که از دیروز فکرم را مشغول کرده بود. طبق آدرسی که برایم فرستاده بود یک ساعت بعد جلوی در بودیم. - مرسی داداش، برگشتنی خودم میام. لبخند زد: -باشه عزیزم مواظب خودت باش.
با لبخند چشمهایم را بازوبسته کردم و پیاده شدم. وارد محوطه شدم و سلامی کوتاهی تحویل نگهبان دادم. با آسانسور به طبقه ی یازدهم رفتم، جلوی واحدشان توقف کردم و زنگ را فشردم. طولی نکشید که یک خانم نسبتا میان سال که شباهت زیادی با حمسر یابی 81 داشت در را باز کرد: - بفرمایید؟ - سلام، من یاس هستم، دوست همسر یابی 81. خانومه لبخند زد: -سلام عزیزم خوش اومدی بفرما تو، همسر یابی 81 منتظرته من هم متقابلا لبخند زدم و داخل شدم، کفشهایم را درآوردم و گل را سمت خانومه گرفتم که با کلی تشکر از دستم گرفت و سمت داخل راهنماییام کرد.
همسر یابی 81 بود که این حرف را زد
خانه ای بزرگ و شیک رو دروریم بود. - برو بالا عزیزم، حمسر یابی 81 تو اتاقشه! همسر یابی 81 بود که این حرف را زد، لبخندی به چهره ی مهربانش زدم و با گفتنِ با اجازه سمت پله ها قدم برداشتم. به گفتهی مادرش جلوی درب چوبی کرم رنگ که شکل باباسفنجی بهش آویزان بود ایستادم، در را به صدا درآوردم. - بله؟بفرمایید! با لبخند در را باز کرد: -سلام، خانم تنل! حمسر یابی 81 با دیدنم از روی صندلی بلند شد و سمتم آمد، کوتاه بغلم کرد: -سلام، خوش اومدی!
در را بستم و در حالی که نگاهم اتاقش را میکاوید جواب دادم: -مرسی، چه اتاق خوشکلی داری! با دستش مرا سمت کاناپههای صورتی.بنفش راهنمایی کرد و گفت: -چشمات قشنگ میبینن، بنشین. لبخندی به صورتش پاشیدم و روی کاناپه نشستم، همسر یابی 81 با گفتنِ الان میایم از اتاق خارج شد و فرصت خوبی بود که با دقت به اتاقش نگاه کنم. تخت تک نغره ی صورتی.بنفش که درست پایین پنجرهی اتاقش بود و پرده ی توری بنفش رنگی پنجره را پوشانده بود.
بغل تختش پر بود از عکسهای خودش و خانواده اش. سمت راست سایت همسریابی 81 قرار داشت که رویش پر از لاک و لوازم آرایشی بهداشتی بود و بغل حمسر یابی 81 جدید هم کاناپه و عسلی قرار داشت.