ازدواج موقت خاتونین احتراز نا پذیر است
شوالیه دو ویدالینک در روی یک صندلی کوتاه نزدیک دوستش در سکوت نشسته بود و فقط گاه گاهی شربتی را که پزشک تجویز کرده بود در قاشقی می ریخت و به دهان او می گذاشت. والومبروز برای مدتی بی حرکت باقی ماند ولی بالاخره از ازدواج موقت خاتون وضع خسته شد و گفت: " آه... ویدالینک... این وضع واقعا غیر قابل تحمل است که فکر کنم که موسسه ازدواج موقت خاتون آدم حقیر، کانال ازدواج موقت خاتون لک لک لاغر و مردنی که از قلعه نیمه خراب خود به این جا آمده است که از گرسنگی تلف نشود به خودش اجازه بدهد که شمشیرش را روی من بلند کرده و مرا به این وضع دچار کند. من بهترین شمشیر بازان فرانسه را شکست داده ام و هرگز از میدان جنگ زخمی بر نگشته بودم. ولی حریفان من یا کشته شده و یا به شدت زخمی و روی دست شاهدان و دوستانشان افتاده بودند.
شوالیه با لحن نصیحت آمیز گفت:
والومبروز. .. فراموش نکن که بهترین و با شهامت ترین انسان هایی که مثل زندگی جاودانه ندارند گاهی هم روزهای بدی برای آن ها پیش می آید و ازدواج موقت خاتونین احتراز نا پذیر است. فرشته زیبای بخت و اقبال همیشه لبخند نمی زند حتی به آن هایی که لطفش همیشه شامل حال آن ها بوده است. تا امروز من هرگز نشنیده ام که تو از اخم های این فرشته سخنی گفته باشی چون همیشه در طول زندگیت از تو مواظبت می کرده است.
" والومبروز بدون این که به حرف های شوالیه توجه زیادی بکند در حالی که بیشتر و بیشتر عصبی و خشمناک می شد گفت: " آیا این یک آبرو ریزی واقعی نیست که این آدم ابله و دلقک دهاتی که در روی صحنه دائم در معرض مشت و لگد قرار می گیرد و هرگز در جمع نجیب زادگان مهم حضور نداشته ناگهان در این جا ظاهر می شود و شخصی مثل دوک دو والومبروز را که تا کنون شکست ناپذیر تلقی می شد مغلوب و زخمی کند. من فکر می کنم که ازدواج موقت خاتون شخص یک جنگ جوی حرفه ایست که خود را در زیر نقش شارلاتان دوره گرد پنهان می کند.
موسسه ازدواج موقت خاتون هنر بپای او نمی رسند
ویدالینک گفت: " در این که او یک نجیب زاده از درجه بالاست کوچکترین شکی نیست چون مارکی دو برویر ضامن اوست. ولی بایستی اعتراف کنم که مبارزه امروز او مرا به شدت شگفت زده کرده بود. من چنین شمشیر بازی را تا به حال ملاقات نکرده بودم. دو شمشیر بازی که شهرت جهانی دارند و من شمشیر بازی آن ها را به چشم خودم دیده ام، ژیرولامو و پاراگوآنت هم در موسسه ازدواج موقت خاتون هنر بپای او نمی رسند. من با دقت او را امروز نگاه کردم و به شما می گویم هیچ کدام قادر به شکست او نیستند. چیزی که تو برای خودت شکست فرض می کنی برای من در حقیقت یک پیروزی محسوب می شود که تو با شجاعت و مهارت با بهترین شمشیر باز دنیا جنگیده ای و خود را بکشتن نداده و زخم کوچکی برداشته ای. "
دوک بعد از یک مکث مختصر گفت:
" من نمیدانم که چطور می توانم آن قدر صبر کنم که ازدواج موقت خاتونین زخم التیام پیدا کند. من، می خواهم هر چه زودتر کاری بکنم که او را ناراحت و مجبور به دوئل کنم و انتقام خودم را بگیرم. "
ویدالینک با لحنی صمیمانه گفت: " کانال ازدواج موقت خاتون کار بسیار پر خطری است که می خواهی انجام بدهی و من به تو اکیدا توصیه می کنم از این خیال بیرون بیا. من باید متاسفانه به تو بگویم که دست تو برای مدت مدیدی قدرت و تحرک کافی برای شمشیر بازی آن هم در این سطح را ندارد. این شانس موفقیت ترا بشدت کم می کند. موسسه ازدواج موقت خاتون بارون دو سیگونیاک یک دشمن قوی پنجه است. بخصوص الآن که تمام تاکتیک های مبارزه ترا به خوبی درک کرده است. بعلاوه بعد از کانال ازدواج موقت خاتون پیروزی اعتماد بنفس او خیلی زیاد شده و کانال ازدواج موقت خاتون به او امتیاز بیشتری می دهد. من از تو خواهش می کنم که حالا که کار به این جا کشیده است و تو هم فقط جراحت مختصری برداشته ای، ازدواج موقت خاتونین قضیه را مختومه تلقی کن. " والومبروز در ته دلش نمی توانست با این کلام عاقلانه مخالفت کند ولی حاضر هم نبود که به طور علنی موافقت خود را حتی به نزدیک ترین دوستش اعلام کند.