پس بیا ازدواج شيدايي باشیم
ولی من بدم نمی آد. از ازدواج شیدایی اصراری که به نگه داشتن ساختمونای قدیمی دارین خوشم می یاد. یه جورایی آدم فکر می کنه داره تو سایت ازدواج شیدایی قدم می زنه. قدم زدن تو سایت ازدواج شیدایی. قشنگه. امشب چی کار می کنی؟ تقریبا هیچی. اومده بودم قدم بزنم، یه سیگاری بکشم حال و هوام عوض شه. یه جاییم می خواسم برم که مهم نیس. خب. پس بیا ازدواج شيدايي باشیم، یه سايت ازدواج شیدایی می زنیم، یه چیزی می خوریم، بعدم می ریم کانال ازدواج شیدایی من. بدم نیست.
یه سايت ازدواج شیدایی می زنیم
یه سايت ازدواج شیدایی می زنیم. یه چیزی می خوریم. بعدم می ریم سایت ازدواج شیدایی قزوین شما. خیلی هم خوبه. بریم. الو مازی. ببین من دارم می رم یه جایی. کجا؟. مگه قرار نبود بری پیش ساناز؟ نه. الان دارم می رم یه جای دیگه. ببین یکی دعوتم کرده خونه اش. کی؟ خوبه. خیلی خوبه. ببین تا حالا ندیدم همچی چیزی. پسر فقط یه شب تا صبح سینه داره، سر تا پا مشکی. فکر کنم از شیدایی ازدواج موقت دارک مارکا باشه. مازی جات خالی امشب می رم فضا. الاغ تو قرار بوده بری سایت ازدواج شیدایی قزوین ساناز. باز چیزی زدی؟ بی خیال بابا. ساناز کیه. تو کاری که می گم بکن. من یه آدرس برات می فرستم یکی دو ساعت دیگه. ساعت پنج و شش صبح بیا دنبالم با ماشین.
معلوم نیست که ازدواج شيدايي طرف کیه
حوصله ندارم اون وقت صبح پیاده بیام. وسیله هم نیس. حیف اون دختر معصوم. تو آدم نمی شی. حیف ازدواج شیدایی داف نابی که بیرون وایساده. حالا می آی یا نه؟ به درک. همون جا بمیر. تو بری عشق و حال. من زا به راه بشم دم صب؟ ببین مازی. کارای پایان ترمت مونده هااا. منم که می دونی نمی تونم اونجا بخوابم. بعدشم معلوم نیست که ازدواج شيدايي طرف کیه. باید بیام خونه. الان معلومه. صب معلوم نیس؟. باز زده کور شدی؟ ببین یه کلام. اون تن لشتو تکون میدی بیای دنبالم یا نه؟ الان کجایی؟ اومدم بگیرم. زود باش، بیرون وایساده. می آم. ولی. پس می آی. همین. ببین خره. مریضی پریضی نگیری! خواب بابا. دارم یکی، ولی جون تو کاش ده تا داشتم. مازی امشب می چسبونمش به دیوار. می فرستم برات.
من عاشق شیدایی ازدواج موقت سبک معماریم
بای آره یکی از بچه های دانشگاه. یه پسره. البته برا کارای پایان ترمش اومده. خودش خونه داره. ازدواج شیدایی چند روز ازدواج شيدايي کار می کنیم. چشمام دیگه نمی بینه. تاریکه چقد. برو تو. الان روشنش می کنم. اه. چه باحاله. مثه شیدایی ازدواج موقت فیلمای قدیمی. من عاشق شیدایی ازدواج موقت سبک معماریم. همه چی پیچ تو پیچه. شمعم که رسید. خوب. شراب رو بذار اونجا روی میز. اوکی. فقط ازدواج شيدايي دستشویی رم به ما برسونی حرف نداره. شیرش شل شده. داره می ریزه. یعنی همین. یعنی گذاشتتمون سر کار. یه پلان داده ما سوراخش کنیم. ورودی و خروجی طراحی کنیم براش. تحلیل فضایی کنیم. دستمون قوی بشه. گیر دادیا! گیر دادی چیه. دارم ازت سوال می کنم. خب سوال کردی. حالا بذار به کارم برسم.
چه با حال شد سايت ازدواج شیدایی
تا فردا. عاشقتم. نیما! بله. دیگه چیه؟ راس میگی؟ نه. دروغ میگم. الانم یه خانم خوشگله اون پایین منتظره من برم. خب معلومه راس میگم. اصلا زنگ بزن به مازی ازش بپرس. ساناز باور کن راس میگم. هیچی. یعنی حالم بهتر شد. داشتم می ترکیدم. اه، چه با حال شد سايت ازدواج شیدایی. چقد شمع روشن کردی. ببین برق نیست؟ من دستشویی هم با چراغ شیدایی ازدواج موقت رفتم.
رفتم دنبالش تو سایت ازدواج شیدایی قزوین
شارژش داره تموم میشه. هیچی. بعد از اینکه با تو حرف زدم، سایت ازدواج شیدایی شراب خوردیم. یه کم حرف زدیم. بعد گفت من میرم تو کانال ازدواج شیدایی. منم می خواسم برم، ولی خوابم برد. وقتی بیدار شدم، رفتم دنبالش تو سایت ازدواج شیدایی قزوین. نبودش. همه جا رو گشتم، هیچ اثری ازش نبود. حالا گیر افتادم تو ازدواج شیدایی خونه. در نداره؟ یعنی چی در نداره؟ مگه میشه خونه در نداشته باشه؟ پاشو یه آب به سر و صورتت بزن، آروم باش. حتما مستی نمی تونی پیداش کنی. پاشو بیا بیرون من دارم میام. بهت می گم در نداره.
من به سایت ازدواج شیدایی خبر دادم
چهار صد تا اتاق تو در تو داره، ولی در نداره. تو هر اتاقی می ری از یه کانال ازدواج شیدایی دیگه سر در می اری، ولی در نداره. فقط دیوار. ببین مازیار من کاری باهاش ندارم. اگر دیگه نمی خواد منو ببینه مهم نیست. منم از کاراش خسته شدم. ولی فقط بهش بگو یه تماس با من بگیره. ببین. همچین جایی اصلا نیست. من به سایت ازدواج شیدایی خبر دادم. دارن دنبالش می گردن. از اونجایی که آخرین بار می دونم بوده، دارن از همه می پرسن. شاید کسی دیده باشدش.