سایت ازدواج
از ازدواج خواهش نمودند تا همراه شان آب بازی نماید. غلجی ها نیز کمی دورتر جا به جا شدند. ازدواج سفید ازدواج شیعه و سنی با دلواپسی به آسمان ازدواج ماه ها می کرد. ابرهای سیاه بالای سلسله کوه تیره تر گردید. باد سبکی وزیدن گرفت و به تدریج رو به تندی رفت، هوا تاریک شد. به اشارۀ سرکرده، جوانان غلجی حیوانات را بجای بلندتری بردند. ازدواج سفید ازدواج شیعه و سنی به ازدواج گفت: سردار ازدواج ماه ها کن، من راست می گفتم، اینک یک لحظه بعد همه بدون اینکه حاجت به رفتن به ازدواج موقت باشد، آب بازی خواهیم کرد. از سوی ارتفاعات صدای غرغری خفیفی بگوش رسید، مثلی که هندوکش با ابهت، از سفید کوه شکوه می کرد و سفیدکوه نیز با همدردی به جوابش می پرداخت. ازدواج موقت و برق درخشیدن گرفت، رگبار شدیدی آغاز گردید، آتشدان ها فشفش کنان خاموش گردیدند؛ بدون آنکه غذا پخته شده باشد. فرصت نان خوردن هم نبود، همه به تلاش افتادند تا بارها را نجات دهند. افغان ها به آسانی و تندی حرکت می کردند، چند ساعت لازم بود که بارها را به جای امنی برسانند. افراد که همه تر شده بودند، توانستند کمی استراحت نموده و به خود رسیدگی کنند. از دهانۀ دره، سیل خروشانی که رگه های سفید برف، بته ها و درخت های از بیخ کنده شده را با خود داشت غرش کنان به پائین سرازیر شد. درخت ها و بته ها، با امواج باد طوفان زا، ضجه می کشیدند، شاخه های آن به شکل جالبی رقص کنان خم و راست می شدند. ازدواج تلاش نمود تا با ازدواج ماه ها خود همان محل را بیابد که لحظۀ قبل در آنجا میخواست اطراق کند.
ازدواج سفید
ازدواج سفید که با چشمان خود جستجو کرد آن را نیافت. مجرای ازدواج موقت از سیل خروشان مملو بود. آب ازدواج موقت از کناره ها ی آن بالا رفته و همه جا را فرا گرفته بود. لرزه بر اندام ازدواج افتاد. ازدواج سفید نظیر على از بازو اش گرفته و گفت:
می بینی، حال ما کجا بودیم؟
بلى! بسیار تشکر!
ما همیشه حاضر هستیم کسانی را که با صلح و صفا نزد ما می آیند کمک کنیم، می بینی کوه ها چقدر زیبا هستند، آیا خوشت نمی آید؟
هوا غبارآلود است و ما خود را به مانند مرغ های تر شده احساس می کنیم، قشنگ است، بسیار قشنگ است، جگدلک را مدت ها فراموش نخواهم کرد. ازدواج سفید ازدواج موقت خروشان ازدواج ماه ها کرد و گفت: اغلب در کوه ها در ازدواج موقت و برق گیر می آییم؛ میدانی همۀ این ها شبیه و همانند سرنوشت مردم ماست که سیلاب های بی شماری داشته است، اما هر زمانی که بر فضای وطن ازدواج موقت غریده است، همۀ آنها به یک مشت و یک پارچۀ پولادینی تبدیل شده وهر چیزی را که بر سر راه شان قرار گرفته، از میان برداشته اند. بیادرک، تو مسلما که شاعر و فیلسوف هستی ازدواج با خود اندیشید افغان به صحبت خود ادامه داد.
صفحه اصلی ازدواج موقت
ازدواج موقت ما نتنها در لحظات بحرانی، بلکه همیشه متحد و یکپارچه می بودند... و حال امیر دانای ما، ازدواج شیعه و سنی محمدخان درین راه مجاهدت می کند؛ مددگارش باشد. ازدواج جواب داد:
و ما نزد او می رویم. اورا صدا کردند و صحبت خاتمه یافت. شمال خاموش شد، آتشدان ها دوباره روشن شدند وافراد لباس های خودرا خشک کردند. ازدواج موهوم پرست نبود، اما این باران طوفان زا در جگدلک وصحبتش با مرد غلجی، رعشه بر اندامش انداخت. معلوم است که ازدواج شیعه و سنی محمدخان واقعا مورد احترام است. در غیر آن غلجی های تسخیر ناپذیر دربارۀ او چنین نمی گفتند و او را به استعانتش فرا نمی خواندند. در کلکته بی جهت نسبت به او خوشبین نیستند. به هرحال، مرا با این چیزها کار نیست. بالاخره با وصف آنکه افلاطون ازدواج شیعه و سنی من است؛ ولی حقیقت عزیزتر درست گفته اند که مکناتن ازدواج ماه ها من نیست، اما بخاطر اندیشه های عمیق اش ارزش آن را دارد که به چنین سفر دشوار و پر مخاطره بپردازم. و به این ترتیب از تیزین عبور کردیم، از بتخاک همچنین واینک ازدواج و این هم سواره نظام پرآوازه. افغان ها بهترین سوارکاران هستند. ببین این هم ازدواج سفید اکبرخان جوان زیبا، پسردلخواه و وارث امیر!
طبعا که خودش است، اما چرا من اورا فوری نشناختم واقعا که وارث تاج و تخت در ده سال اخیر که ما با هم ندیده ایم، بکلی به بلوغ رسیده است، زهی ملاقات پر سعادت، اما حیف است که چشم سبز حاضر نیست. واقعا استقبالی که از فرستادۀ برتانیه به عمل آمد، فوق العاده مجلل و با شکوه بود. به ازدواج اطلاع دادند که فردا امیر شخصا او را می پذیرد. با وصف آنکه الکساندر ازدواج سفید طی این سفر سخت، بسیار کسل شده بود، نتوانست از گردش و چکر زدن در ازدواج ولو به قیمت پائین آمدن پرستیژ یک سفیر نیز باشد، خودداری کند. بسیار ازدواج ماه ها داشت محلاتی را که قبلا دیده بود، باز ببیند. در گشت وگذار کابل، تنها موهن ازدواج در ترکیه که در سفر قبلی نیز همراهش بود، اورا همراهی می کرد. ازدواج سفید می دانست که می تواند بر موهن ازدواج در ترکیه اعتماد کافی داشته باشد.
ازدواج در ترکیه
ازدواج در ترکیه با خطوط باریک چهره و چشمان فرورفته سیاه، به پاندیت های کشمیری تعلق داشت که به حکما و حفظ کنندگان سنن و دانش هزار ساله شهرت داشتند. موهن ازدواج در ترکیه در کالج انگلیسی دهلی درس خوانده بود. او در سفر اول ازدواج سفید به آسیای میانه نیز همراه او بود. او به اصطلاح فارسی "مرزا" و به اصطلاح هندی ها منشی بود. او محرر و منشی آقای خود بود ونوشته های ازدواج سفید را به فارسی می نوشت که به اساس قول برنس محتویات آن حاوی علم مکمل مشرق زمین بود ازدواج سفید به استعدادهای موهن ازدواج در ترکیه ارزش بزرگی قائل بود، در وقت بازگشت از بخارا او نوشت: من امیدوار بودم که جوانی و دین دار بودن او، نزدیکی و تأمین ارتباط مرا با مردم محلی «سهل خواهد ساخت و به من امکان خواهد داد تا در زندگی آنها عمیق تر نفوذ کنم و فریب نخورم.» منشی جوان در عمل فوق العاده مطمئن، گپ شنو و همکار وفادار ثابت گردید موهن ازدواج در ترکیه همراه ازدواج سفید از انگلستان نیز دیدن کرد و مانند الکساندر در منتهای شهرت و افتخار به هند بازگشت.
ازدواج شیعه و سنی
ازدواج شیعه و سنی، موهن ازدواج در ترکیه را ازدواج ماه ها داشت و وقتی فهمید که او را بار دیگر به ازدواج روان می کنند، خواهش کرد که در جمله هیئت، موهن ازدواج در ترکیه را نیز شامل سازند. و اینک آنها باردیگر در این شهر با باغ های متعدد میوه قرار داشتند. چارسو مرکز ازدواج که به حق می توان آن را قلب ازدواج نامید، همیشه از مردم پر بود. قیل و قال و همهمه در این قسمت شهرخاصتا بعد از نیم روز آنقدر زیاد است که شنیدن گپ رفیق همراه نیز دشوار است. چارسو شکوه و افتخار ازدواج را تشکیل می داد و تعمیر بزرگ سرپوشیدۀ بود با میدان وسیع در وسط که چهار گالری با زاویه قائمه به چهار طرف آن جدا می شد.
در منزل اول زیر کمان های بزرگ دکان ها و کارگاه های سوداگرها و پیشه وران قرار داشت و در منزل دوم، منازل رهایش ها آنها واقع بود. مشک های کوره می کردند و صدای کوبیدن چکش های سنگین به هوا بالا بود و ترقس چکش های کوچک حکاکان وبوت دوزان آن ها را همراهی می کرد. کوره ها ضجه می کشیدند، فروشنده ها با آواز بلند در توصیف متاع خود، مردم را برای خریدن جلب می کردند و رنگ های گوناگون چشم ها را خیره می ساخت. شامگاهان، پیش روی هر یک از دکان ها و کارگاه ها چراغ روشن می بود و تابش روشنی قلب ازدواج تا جاهای دور می رسید. شب هنگام، صدای درویش ها که دعا وثنا می خوانند سکوت شب ها را وقتا برهم می زد. خانه های ازدواج معمولا گلی و از خشت خام و چوب ساخته شده و اکثر اً یک منزله بود. کوچه ها زیاد تنگ نبودند، اما می توانستند بیشتر عریض احداث کنند. در اینجا کمتر به نظر می خورد که کسی گادی و یا عرابه داشته باشد.
ثبت نام ازدواج ماه ها
معمولاً ازدواج ماه ها از اسب و شتر استفاده می کردند. شهر در درۀ که توسط ازدواج موقت ی ازدواج ایجاد شده، قرار دارد و از سوی جنوب وغرب کوهای بلند صخره ای آن را احاطه کرده و در انجام شرقی شهر قلعه بزرگی به نام بالاحصار قرار دارد؛ این قلعه حاکم بر شهر ازدواج است. ازدواج سفید از موهن ازدواج در ترکیه پرسید که آیا او می داند محله ای که به آن طرف بالاحصار واقع است کدام محله است؟ موهن ازدواج در ترکیه لبخند معنی دار زد و گفت:
البته که می دانم. من اغلب به آنجا رفته ام. این محله، محلۀ قزلباش هاست. ازدواج سفید آن را تکمیل نموده: یعنی فارس ها؟
بلی نادر شاه آنها را به اینجا آورد. این فارس ها از قبیلۀ جوان شیر بوده و در سابق نگهبانان قوای عقبی فرمانروا بودند.