چهجوری بگم... از ادرس جدید طهوران که کارمون جدی شروع شده، تو هر لحظه در معرض خطری! سرم رو تکون دادم و گفتم: -این رو خودم میدونم، خوابیدنم چه ربطی به در خطر بودنم داره؟ آدرس جدید سایت هلو دستش رو بلند کرد و گفت: -بذار من براش توضیح میدم. به صورتش که اخم کمرنگی بین پیشونیش بود خیره شدم. ببین! ما دورتادور ویال رو حصار کردیم و اونها نمیتونن وارد ویال بشن، جدا از آدرس جدید سایت هلو از هرطرف صدمتر ممکنه مثل اون اتفاقی که عصر برات افتاد برای هرکدوممون بیفته. ادرس جدید طهوران رو خاروندم و گفتم: -آها یعنی تسخیر بشیم؟ سرش رو به معنی آره تکون داد. گفتم: -خب چاره چیه؟ من که نمیتونم دوماه رو نخوابم که یه وقت تسخیر نشم!
بعدش هم این چهجور حصاریه که میتونن تسخیرمون کنن؟ مگه میتونن ازش رد شن؟ نریمان به جای جیکوب جواب داد: -نه نمیتونن رد شن؛ اما از طریق ذهنت میتونن تسخیرت کنن، ضمناً خودت گفتی که از یه خوشهی ستارهای انرژی میگیرن و خیلی قویتر از اونچه که فکرش رو کنی هستن! لبم رو گزیدم و گفتم: -بازم نمیشه!
سایت طهوران ازدواج موقت نمیتونن تسخیرم کنن؟
ادرس جدید طهوران از راه ذهن تسخیر میکنن پس چرا سایت طهوران ازدواج موقت نمیتونن تسخیرم کنن؟ نریمان کالفه سرش رو تکون داد. جیکوب با لبخند طهوران ورود گفت: -چون وقتی خوابی ذهنت در حالت استراحته و هیچ فکری توش نیست. پس درنتیجه اون موقع میتونن تسخیرت کنن! نگاهی به چهرههاشون انداختم. خب این افتضاحه! آدرس جدید سایت هلو بدون خوابیدن چهجوری زندگی کنم؟ کالفه گفتم: -مگه میشه آدم نخوابه؟ من چهجوری بدون خواب سرپا بمونم؟ سام بشکنی زد و گفت: آه من! لبهام رو پرحرص بههم فشردم. پسرهی آی کیو!
طهوران ورود رو حل میکنه!
قهوه برای اینه که دوماه نخوابی و زندهقهوه طهوران ورود رو حل میکنه! بمونی؟ تنها جایی که مغزم میتونست از این شرایط راحت باشه و یهکم استراحت کنه، خواب بود که سایت طهوران ازدواج موقت از اون هم محروم شدم. کالفه از روی صندلی بلند شدم. به نگاه زیرچشمی ایمان توجهی نکردم و رفتم توی آشپرخونه و دوباره پشت صندلی نشستم. اصال چه معنی داره همهش با نگاهش من رو میپاد؟ سایت طهوران ازدواج موقت دستم رو زیر چونهم گذاشتم و به دخترها که مشغول آشپزی بودن خیره شدم. یعنی میشه این جریان تموم بشه و من دوباره مثل ادرس جدید طهوران آدمهای معمولی زندگی کنم؟ اون جن عوضی که تنها توصیفم ازش چشم زرده، مسبب اینها شد وگرنه من خوابیده بودم و کاری سرم رو تکون دادم و از جام بلند شدم.
دیاکو داشته طهوران ورود میخونده! چه سورهای رو؟ آدرس جدید سایت هلو اینقدر این صوت برام آشناست؟ جدیدا همهچی برام آشناست. حس خاصی دارم. حس اینکه قبال توی این شرایط بودم. به طرف دیاکو که با ارشیا مشغول شوخی خرکی بود رفتم و با اخم گفتم: -اِ! سایت طهوران ازدواج موقت نکن. اخمی مصلحتی کرد و گفت: -چیه؟ خواهر برادری افتادین به جون من؟ با انگشت به ارشیا اشاره کرد و ادامه داد: -طهوران ورود هم ایشون اول شروع کردن. نگاه سرزنشباری به ارشیا انداختم و بیتوجه به بحث قبل پرسیدم: -میخواستم بدونم عصر داشتی چه سورهای از رو میخوندی؟ با حالت خاصی نگاهم کرد و با لبخند پرسید: -چهطور؟ جواب دادم: -میخوام بدونم. با لبخند روی لبش گفت: