ادرس جدید سایت دوهمدم ظرف میوه را برداشت و گفت: بیا بریم بشینیم. یاس سرش را تکان داد و با نگاهی کلی روبه آشپزخانهی شیک و مجلل ادرس جدید سایت دوهمدم دنبال او سمت پذیرایی پاتند کرد. بیا برو خونه یکم استراحت کن، لجبازی نکن من و ماهان هستیم مشکلی بود بهت اطلاع میدیم. نوید با نگاهی کلافه رو به ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم تاکید کرده بود برود ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم، پوفی بلند کشید و مچ دستش را که حسابی ورم کرده بود را کمی ماساژ داد که صدای ساسان باز بلند شد: بهت میگم بلند شو برو خونه
ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم که نرفتی
ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم که نرفتی لااقل برو یکم استراحت کن. دستی رویِ پیشانیاش کشید و ناچارا بلند شد؛ کسی نمیفهمید و درکش نمیکرد که دلش رفتن به آن خانه را دوست ندارد! اما چاره نداشت! درد دستش لحظه به لحظه بیشتر میشد به ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم که با یک شوخی مسخره اینگونه او را اذیت کرده بود. پالتو و کیفش را برداشت و با گفتنِ"مشکلی بود تماس بگیر" سمت در قدم برداشت و چند دقیقه بعد سوار ماشین به قصد ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم پارکینگ را ترک کرد.
ادرس جدید سایت دوهمدم پیشدستی خالی را روی عسلی گذاشت و روبه یاس گفت: خوش بحالت تو تحقیقتو تموم کردی، مال من هنوز مونده حوصله هم ندارم تمومش کنم! یاس شالش را از سرش باز کرد و گفت: خب دختر خوب میگفتی تحقیقمو می آوردم برات. ادرس جديد سايت دو همدم پوفی کشید: نه بابا اون وقت اون پیر پاتیل میفهمید کپی کردیم جفتمونم اخراج میکرد. یاس خندید؛ پایش را روی پای دیگرش انداخت و پرسید: خب پس میخوای چیکار کنی؟ ادرس جدید سایت دوهمدم بلند شد و گفت: نمیدونم، اگر کمک کنی شاید تا شب تموم کنیم.
به آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم اشاره کرد
یاس هم متقابلا بلند شد و گفت: خب معلومه کمکت میکنم، لپ تاپت کجاست؟ آدرس جدید سایت دو همدم به آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم اشاره کرد و گفت: اونجاست، برو اتاق منم اینارو جمع کنم بیام. یاس باشه ای زمزمه کرد و سمت اتاق قدم برداشت و در را باز کرد؛یک آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم بزرگ با کاغذ دیواریهای زرشکی و گلهای ریز سفید با یک تخت بزرگ سفید.زرشکی و یک میز توالت بزرگ جلو رویش بود...
سمت بالا یک پنجره بود که بغلش یک میز مطالعه قرار داشت که رویش چندتا کتاب و لپتاپ آدرس جدید سایت دو همدم بود. سمت پایین اتاق یک در قرار داشت...یک فرش زیبای سنگی کف آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم را پوشانده بود و کمد دیواری تمام شیشه روبروی تخت قرار داشت، بالای تخت یک تابلو فرش طبیعت بود و دو طرف تخت آباژور زیبای شکل گل رز گذاشته شده بود. سمت میز مطالعه رفت؛ صندلی را عقب کشید و رویش نشست. ادرس جديد سايت دو همدم از آشپزخانه که خارج شد صدای چرخش کلید توی در باعث شد متعجب به ساعت گوشه ی سالن نگاه کند! زود بود برای آمدن نوید! خیلی زود بود! با استرس سمت در رفت.
آدرس جدید سایت دو همدم از پشت لباسش را کشید
نوید با دیدنش با اخم نگاهش کرد که او پرسید: چرا زود اومدی؟ اما نوید بدون جواب بهش سمت اتاق خودش قدم برداشت که آدرس جدید سایت دو همدم از پشت لباسش را کشید و گفت: دوستم اینجاست میترسم معذب بشه اگر میشه از ات. .. اجازه نداد حرف ادرس جديد سايت دو همدم تمام بشود؛ با همان اخمِ مهمان شده رویِ پیشانیاش با لحنی نه چندان خوش گفت: من چیکار دارم به تو و دوستت، حالم خوش نیست اومدم یکم استراحت کنم!
آدرس جدید سایت دو همدم نگران پرسید: حالت چرا خوش نیست؟ چی شده؟ اما نوید جوابش را نداد؛ دوباره سمت ادرس جديد سايت دو همدم قدم برداشت و داخل شد؛ در را از پشت قفل کرد و پالتویش را بیحوصله روی زمین انداخت.