ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل احد
احد
41 ساله از کازرون
تصویر پروفایل علی
علی
29 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل محمد
محمد
51 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل اشکان
اشکان
39 ساله از همدان
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
46 ساله از کرج
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج

اجاره ویلا کردان ارزان

همون موقع اجاره ویلا کردان برای تولد هم اومد بیرون. یه نگاه به ما کرد. خودم رو کشیدم عقب. نیما: اجاره ویلا کردان دیوار الان بگم همه برن ناهار ؟

اجاره ویلا کردان ارزان - ویلا


تصویر اجاره ویلا کردان ارزان

زیاد حرف بزن. الان دارم از شرکت زنگ میزنم فقط یه اجاره ویلا کردان برای تولد دارم که بی برو بر گرد باید قبول کنی اگه اینطوره پس چرا زنگ زدی به نفعت خانوم خوب اگه اینطوره زود بگو شیوا، اجاره ویلا کردان منشی شرکت چند روزیه نمیاد، منه موقتا منشی شدم شیوا خندید و گفت: اجاره ویلا کردان ارزان میگم، شغل جدید رو میگ حالا بخند تا بعد. شیوا امروز فهمیدم این منشی شرکت خیلی شوته.خیلی ه کار خرابی کرده. اینکه این فامیلت میخواد ردش کنه بره.. .یعنی امیدوارم خب حتما هم تو میخوای بشی منشی، درسته نخیر شما قرار بشی اجاره ویلا کردان جاباما چی؟

اجاره ویلا کردان جاباما من برای دل خودت میگم

من که دنبال کار نبودم. تازه اگه هم دنبال کار بودم مطمئنا منشی نمیشدم دلت بخواد.. ..اجاره ویلا کردان جاباما من برای دل خودت میگم چی میگی تو بابا چرا حالیت نمیشه. اگه منشی اینجا بشی، با نیما همکار میشی.. ........... چیه صدات نمیاد.. .....شیوا این بهترین فرصته اما من نمیتون بابا منشی بودن که بد نیست موضوع این نیست. من اجاره ویلا کردان دیوار اجازه نمیده کار کن فکرش رو کردم. تو به بابات بگو اجاره ویلا کردان کارش یره. یه چند وقتی میخوای کمکش کنی. یری که بابام قبول کرد. دانشگاه رو چکار کنم. من این ترم ۱ روزش از صبح تا شب کلاس ۱ روزش هم تاساعت 2 اجاره ویلا کردان اتاقک ببین تو اول نظر بابات رو جلب کنم، بعدا در این مورد یه کاری میکنی.. .ببین من باید برم.قراره نیما با اجاره ویلا کردان جاجیگا صحبت کنه تا این من شیه رو گرد کنن تو بجاش بیای نیما خودش گفت هی همچین. ببین فقط اگه اجاره ویلا کردان جاباما حرفی زد سوتی ندی ها.. .

در بسته اتاق اجاره ویلا کردان خیره بودم

فقط بگو دنبال یه کار نی مه و قت میگردی.. .من با ید برم.. .فقط مخ با بات رو بزن.فعلاخداحافظ همینطور به در بسته اتاق اجاره ویلا کردان خیره بودم. چقدر طولش میدن.بلاخره در اتاق باز شد و نیما اومد بیرون. اجاره ویلا کردان دیوار چی شد فعلا که گفت روش فکر میکنه یعنی چی اونوقت. نیما اومد جلوی میزم ایستاد و گفت: یعنی همین دیگه سرم رو جلو بردم و گفت: امیدی هست ؟ همون موقع اجاره ویلا کردان برای تولد هم اومد بیرون. یه نگاه به ما کرد. خودم رو کشیدم عقب. نیما: اجاره ویلا کردان دیوار الان بگم همه برن ناهار ؟ تو آشپز خونه شرکت مشغول چایی دم کردن بودم. آخه دیروز سر راه رفت دو بود، با اجاره ویلا کردان جاباما دست فنجان شیک، با یه سینی خوشگل که با قندونش یه بسته چایی اعلا و یه بسته قند شکسته خریدم. آخه این چند روز بد جور اجاره ویلا کردان جاجیگا چایی کرده بودم. اجاره ویلا کردان استخردار دیگه باید بفهم این اجاره ویلا کردان برای تولد بد اخلاقه چه تصمیمی گرفته. من که فردا نمیتونم بیام. یعنی میتونم اما نمیام. من فقط باید ۴ روز در هفته بیگاری کنم. حالا میخواد این سرحدی بیاد میخواد نیاد، به من چه ؟

چایی ها رو ریخت تو فنجانهای که به اندازه تو سینی گذاشته بودم.) اجاره ویلا کردان استخردار سلیقه حرف نداره (سینی به دست امدم بیرون. معلومه هنوز حرف نیما با اجاره ویلا کردان تموم نشده که در اتاق بسته اس. آخه دوباره شیرش کرده بودم, بره با اجاره ویلا کردان دیوار حرف بزنه. اول چایی ها رو برای بقیه بردم. کلی ذوق کرده بودن. به ۳ تا چایی که تو سینی بود نگاه کردم.

مطالب مشابه