اینکار بخاطر ورود به سایت همسریابی آغازی نوت بود
گروه کوچک از در پشیت مهمانخانه خارج شدند که بیک محوطه وسیع بی آب و علف باز می شد. اینکار بخاطر ورود به سایت همسریابی آغازی نوت بود عبور از خیابان دهکده بیشک سوء ظن روستاییان را بر می انگیخت. زن پیر مهربان به آن ها نقطه ای را نشان داد که برای دفن ماتامور مناسب بود و هیچ کس نمی توانست مداخله ای در کار دفن جسد بکند. صبح زود هوا گرفته و سرد بود و هر کس ترجیح می داد که تا سر حد امکان در خانه و در رختخواب بماند. چند مرد روستایی در اطراف بدنبال چوب و هیزم برای سوزاندن بودند.
آن ها با سوء ظن به این مراسم نگاه می کردند ولی هیچ کس جلو نیامد و هر کس به کار خودش مشغول شد. آن ها بالاخره به محلی که زن پیر نشان داده بود رسیدند. جایی که می بایستی ماتامور بدبخت را در آن جا برای همیشه قرار بدهند. پسر اصطبل دار با خودش یک بیل آورده بود که بدون معطلی مشغول کندن گور شد. در زیر برف سنگینی که شب پیش آمده بود اجساد حیوانات و چند اسب هم این طرف و آن طرف ظاهر می شد. از اسب ها چیزی جز اسکلت آن ها باقی نمانده بود چون لاش خورها همه چیز را بجز استخوان خورده بودند. هنر پیشه ها ورود به سایت همسریابی آغازی نوس مناظر را نگاه می کردند و به خود میلرزیدند. پسر جوان به سرعت کار می کرد ولی زود هم خسته شد.
سایت همسریابی آغازی نو را از غلاف بیرون کشید
ستمگر بیل را از دست سايت همسريابي آغازي نو گرفت و با جدیت مشغول حفر گور شد. او زود کار را تمام کرده بود که ناگهان همه متوجه تعداد کثیری از روستاییان شدند که با حالت تهاجم به طرف آن ها می دویدند. این گروه توسط چند نفرروستایی که از دور کار تدفین را دیده بودند خبر شده و آمده بودند ببینند که چه خبر است. سیگونیاک که از تهاجم آن ها برآشفته شده بود شمشیر ورود به سایت همسریابی آغازی نو را از غلاف بیرون کشید و به نوبه ورود به سایت همسریابی آغازی نو به طرف آنان حمله کرد. روستاییان از حمله سیگونیاک عقب نشینی نکرده و او مجبور شد که با لبه شمشیر ضرباتی به چند نفر وارد کند. ستمگر که متوجه تهاجم روستاییان شده بود از گور بیرون جست و یکی از چوبی بزرگ را برداشت و به کمک سیگونیاک شتافت.
با وجودی که تعداد مهاجمان چندین برابر گروه هنرپیشگان بود در مقابل سیگونیاک و ستمگر تاب مقاومت نیاورده و در حالی که با صدای بلند تهدید می کردند و ناسزا می گفتند فرار را بر قرار ترجیح دادند. مراسم اندک ماتامور بینوا بدون حادثه جدیدی بپایان رسید. وقتی اولین بیل پر از خاک روی جسد ریخته شد فضل فروش که قطرات درشت اشک از چشمانش روی گونه هایش می ریخت روی قبر خم شد و با انده آهی کشید و گفت: افسوس. .. ماتامور بیچاره. او وقتی این را می گفت توجه نداشت که درست کلمات ' هاملت ' شاهزاده دانمارکی را ادا می کند که وقتی قبر کن جمجمه ' یوریک ' را از زمین در می آورد هاملت صاحب آن را شناسایی می کند.
ورود به سایت همسریابی آغازی نور را سر ما تا دور در بیاورند
این تراژدی بسیار مشهور انگلیسی است که شاگرد مورد حمایت ملکه الیزابت بود. در سکوت قبر پر شد و ستمگر اطراف آن را تا مسافتی از برف پر کرد که اگر تصادفا روستاییان تصمیم گرفتند که تلافی شکست ورود به سایت همسریابی آغازی نور را سر ما تا دور در بیاورند نتوانند آن را پیدا کنند. در حالی که بر می گشتند ستمگر گفت: " حالا بایستی هر چه زود تر این محل را ترک کنیم. ما دیگر کاری این جا نداریم و هر چه زودتر از ورود به سایت همسریابی آغازی نوت جا برویم به نفع ما هست. آن هایی که به ما تهاجم کردند بعید نیست بروند آدم های بیشتری را بیاورند که به ما حمله کنند.
راستش را بخواهید من فکر می کنم که آن ها حتما اینکار را خواهند کرد. اگر ورود به سایت همسریابی آغازی نوس اتفاق بیافتد شمشیر عالیجناب بارون و چماق من تاثیر زیادی نخواهد داشت. ما البته نمی خواهیم که کسی را از بین ببریم که نفرین بیوه و فرزندان یتیم او تا آخر عمر دامن گیر ما باشد. در عین حال اگر کار به دادگستری محلی بکشد چندان آسان نخواهد بود که ثابت کنیم ما در حال دفاع از خود آدم کشته ایم. "
کلام سايت همسريابي آغازي نو پر از تدبیر و خرد بود و به همین دلیل همه بدون گفتگو آن را قبول کرده و در کم تر از یک ساعت بعد از این که با صاحب مهمان خانه تسویه حساب کردند بار دیگر به حرکت خود به سمت پاریس ادامه دادند.
هنرپیشه ها در ابتدا با سرعت بیشتری حرکت می کردند. اسب دلیجان که شب تا صبح در اصطبل راحت استراحت کرده بود و با کاه، یونجه و جو به مقدار فراوان پذیرایی شده بود بدون اعتراض بسرعت دلیجان را می کشید. اینکه یک فاصله زیاد بین خودشان و روستاییان خشمگین ایجاد کنند از اهمیت خاصی برخوردار بود. آن ها برای دو فرسنگ در سکوت کامل حرکت می کردند. فقدان ماتامور روی همه تاثیر زیادی کرده بود و هر کس بی اختیار با ورود به سایت همسریابی آغازی نور فکر می کرد که این سرنوشتی است که دیر یا زود در انتظار یک یک آن ها خواهد بود.