سایت جدید همسریابی سرآغاز نو می افته!
با لبخند خبیثانم چشم باز می کنم، شروع به شمارش می کنم یک. .. دستش رو می گیره دو. .. بلندش می کنه!! سه. .. با هم به سمت در می رن!! و چهار. .. در با شدت به عقب پرت می شه؛ آراس برای محافظت از الهه ی کوچیکش، خودش رو سپرش قرار می ده!! چشم ازشون می گیرم، و به خشن های جادو چشم می دوزم! با عشوه ی خاص خودش حرکت می کنه، و همه رو از نظر می گذرونه! سایت جدید همسریابی سرآغاز نو می افته! رامتین چشمش به با لبخند به سمتش می ره! سایت جدید همسریابی سرآغاز نو- اوه، ببین کیا اینجان؟! رامتین و دارو دستش! رامتین با خشم می غره - تو به چه جرات پا به حریمم گذاشتی ؟! دایان بشکن زنون به سمت ماریان می ره؛ با هر بار بشکن، جرقه ای از بین دستاش ساطع می شه!! مقابل سایت همسریابی سرآغاز نو قرار می گیره: - پس این همون خون اشامه معروفه ؟! ماریان-آره خود احمقشه! یه ترسو! سایت همسریابی سرآغاز نو دهن باز می کنه تا حرفی بزنه اما، با صدای ساناز بسته می شه! - وای ببین کیا اینجان؟! ملکه ی مرگ یخی، به همراه معشوقه ی صاعقه ایش!! دایان از شدت عصبانیت روی صورت نوسانات برق موج می زد!
سایت همسریابی سرآغاز نو پرتاب کرد!
به صورت رعد و برق روی صورتش، خط هایی به شکل رعد و برق ظاهر و محو می شد ماریان با خشم چشم به ساناز دوخت! - برگشتی به گروهت ؟! -آره! - خوشحال شدم اما حیف که گروهت موندگار نیست! با تموم شدن حرفش دستش رو به سمت سایت همسریابی سرآغاز نو پرتاب کرد!! از کف دست هاش برف خارج شد! قبل از اینکه، سایت همسریابی سرآغاز نو یخ بزنه؛ سایت همسریابی آغاز نو با سرعت زیادش، پرتش کرد روی زمین، و با قدرتش دیوار کوچیک یخی ساخت، و حمله ی ماریان رو دفع کرد! با تعجب به الفینا چشم دوخت، ترسیده به اطراف نگاه می کرد!! الفینا اولین کسی بود، که تونست حمله ی ماریان رو دفع کنه! دایان به سرعت به سمت الفینا صاعقه ی پرتاپ کرد. ادرینا با تکون دادن دست هاش، مسیر صاعقه رو تغییر داد. دو نفری با ترس چشم به بچه ها دوختن سایت همسریابی سرآغاز نور - به نظرم بهتره، تا خودت و معشوقت از بین نرفتین، از اینجا گم شین!!! سایت جدید همسریابی سرآغاز نو - سایت همسریابی سرآغاز نور یه روزی نابودت می کنم مطمئن باش! چه جالب غیر از من کسی دیگه ی هم هست که می خواد نابودش کنه!
سایت جدید همسریابی سرآغاز نو و دایان به سرعت محو شدن! رامتین با عصبانیت داد زد - کی دروازه رو باز کرد؟ کی ؟!! وقتش به جون هم بندازمتون! برای بار چندم وارد ذهنشون شدم، به سایت همسریابی سرآغاز نور رسیدم می خواستم وارد ذهنش شم، اما متاسفانه حفاظاش از قبل هم قویی تر بودن رامتین با عصبانیت به آراس چشم دوخت - تو اراس - من چی ؟! - تو یه محافظی، و می تونی این کار رو انجام بدی! - چه جوری؟ وقتی نمی دونستم دروازتون کجاست؟ برسام - از کجا، کار سایت همسریابی آغاز نو نباشه ؟! سایت همسریابی آغاز نو به سرعت جبهه می گیره! - چرا من ؟! - برای نشون دادن خودت! این تو بودی رامتین رو پرت کردی روی زمین! رویا - شایدم کار معشوقت باشه! ؟ برسام به رویا تو پید - خفه شو رویا، خفه شو. .. ساناز - همگی دهنتون رو ببندین! رامتین - تو کی باشی که. .. - رامتین خفه شو... با دادی که کشید همه ساکت شدن! - چتونه ؟! مثل وحشی ها افتادین به جون هم! رو به رامتین می کنه -مگه مرض داریم، با دستای خودمون قبر بکنیم! رامتین سرش رو به زیر انداخت! - نمی دونم یدفعه چم شد معذرت می خوام! سرش رو به زیر می ندازه و سالن رو ترک می کنه! رویا - من. .. من. .. از گفته هام معذرت می خوام. .. آه بازم سفره ی معذرت خواهی و شرمندگی به راه انداختن!!! به سمت حیاط می رم و آدرینا رو مجبور می کنم دنبالم بیاد! منتظر می شم تا صدام کنه! - فرشاد ؟!