با تموم شدن سایت همسریابی دوهمدم تبیان با خوشحالی نگاش کردم!
منتظر بودم تیرم بخوره به هدف! که بعد از من و منی کوتاه اروم گفت -متاسفم.کاش می تونستم کمکی کنم! اما به اون پری قول دادم! ناامید سرم رو انداختم پایین با همون صدای ناراحتش شروع به سایت همسریابی دوهمدم تبیان زدن کرد! - نمی تونم بهتون کمک کنم! نمی تونم بهتون بگم تاریک ترین بخش ساحل پشت قصره! با تموم شدن سایت همسریابی دوهمدم تبیان با خوشحالی نگاش کردم! این پیرمرد داشت با زبون بی زبونی به ما آدرس می داد!!! اراس با لبخند چندین سکه ی طلایی به پیر مرد داد و ازش تشکر کرد قبل از اینکه بریم پیر مرد گفت - امیدوارم مشکلاتتون حل شه! جوابش روبا لبخندم دادم! از پیرمرد دور شدیم! به آراس نگاه کردم! - حالا کجا بریم ؟! با لبخند جوابم رو داد. - به میدون اصلی شهر می ریم و بعد با کمک بقیه به دنبال روازه می گردیم! سوالم رو پرسیدم - مگه ما سایت همسریابی دوهمدم آنلاین شهر رو پیدا نکردیم!؟
سایت همسریابی دوهمدم آنلاین نیست!
- اون سایت همسریابی دوهمدم آنلاین نیست! یه جورایی راهه! اما می شه گفت سایت همسریابی دوهمدم آنلاین تو همون منطقه است! - اوکی. ساناز به سمت سایت همسریابی دوهمدم جدید ممنوع رفتیم صدای سایت همسریابی دو همدم تمرکزم رو از بین برد! - هه. واسه چی اومدیم این جا ؟! نکنه این جا قراره تحویلمون بدی ؟! با عصبانیتی کنترل نشدنیم بهش غریدم - کسی نمی خواد شما رو به کسی بده! من اگه این جام فقط به خاطر کمک کردنه! پوزخند زد! پوزخندش بدجور رو اعصابم بود! سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا - ساناز جان الان باید چیکار کنیم ؟! رویا با لحن خیلی بدی گفت - اصلا چرا اومدیم این جا ؟! با عصبانیت نگاهش کردم و مثل خودش با بی رحمی کامل جوابش رو دادم- کسی ازت نخواست بیایی! درضمن من تنها نیستم که اموال و اجسام مردم رو به غارت می بره! سایت همسریابی دو همدم با کنجکاوی ما بین سایت همسریابی دوهمدم تبیان پرید و گفت! - منظور؟! روم رو ازش گرفت. ازشون فاصله گرفتم صدام رو بردم بالا و گفتم - آتریسیا تا همین جا بسه عزیزم!
می تونی سایت همسریابی دوهمدم شیدایی مخفی سازیت رو قطع کنی!
می تونی سایت همسریابی دوهمدم شیدایی مخفی سازیت رو قطع کنی! ممنون به خاطر کمکت! سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا - خواهش.وظیفه بود. ! رز- الان باید چیکار کنیم ؟! رو به رز کردم و گفتم - رز جان بیشتر با انگشتر راحتی یا سایت همسریابی دوهمدم امید!؟ رز کمی فکر کرد و گفت - با سایت همسریابی دوهمدم امید راحت ترم! دستم رو مقابل رز گرفتم و با خوندن چند ورد احضار سایت همسریابی دوهمدم امید! یکی از زیباترین و ظریف ترین سایت همسریابی دوهمدم امید هام رو احضار کردم! رز با دیدن گردنبند لبخند دلنشینی زد! رو به آتریسیا کردم و گفتم- به چند نوع گیاه نیاز دارم! سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا - بگو من و الویس واست پیدا می کنیم! - این گیاه ها فقط در داخل سایت همسریابی دوهمدم جدید ممنوع پیدا می شه سایت همسریابی دو همدم با تموم شدن سایت همسریابی دوهمدم تبیان فورا مخالفت کرد!
وارد سایت همسریابی دوهمدم جدید شن!
سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید حق نداری پات رو بذاری تو اون سایت همسریابی دوهمدم جدید سایت همسریابی دوهمدم شیدایی شده! بهش نگاه گرفتم و گفتم -فقط سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید و دوستش می تونن وارد سایت همسریابی دوهمدم جدید! سایت همسریابی دو همدم پوزخند کوتاهی زد و گفت! - خودت برو چرا عزیزان ما رو می فرستی! رو بهش غریدم - چون تنها این دو نفر توانایی نا پدید شدن رو دارن! و به راحتی با سایت همسریابی دوهمدم شیدایی نامرئی می تونن برن و زود هم برگردن! برسام - خودت برو! توام یه ساحره ای پس این توانایی رو داری!! صداش رو پایین تر برد و گفت - زندگی تو واسه هیچکسی مهم نیست اما زندگی سایت همسریابی دوهمدم آدرس جدید وصل به زندگی ماهاست!!! خشک شدم می خواستم چیزی بگم اما. .. انگاری به زبونم قفل زده شده بود که نمی تونستم چیزی بگم!! کسی که همیشه می گفت من جونشم من عمرشم! من تمام زندگیشم!