نگران نباش میشناسیش! از صدتا مثل سایت همسریابی دو همدم جدید بهت. .. داد زدم: -بسه مامان! سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج چه بدی در حق تو کرده! چرا انقدر منو عذاب میدی! خوبه بهتون گفتم میخوام با سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج ازدواج کنم! این چه جورشه دیگه؟ مگه من بچهام که تو و دایی برا من تصمیم بگیرید! بدتر از من داد زد: -صداتو برای من بلند نکن! مثل اینکه هنوز داییتو نشناختی نه! کل تهرون توی انگشتش میچرخن بعد تو براش خط و نشون میکشی! مشت محکمی روی میز زدم: -من کی برای کسی خط و نشون کشیدم!
سایت همسریابی دو همدم جدید انتخاب اول و آخرمه!
من فقط میگم بذارید خودم برای خودم تصمیم بگیرم! سایت همسریابی دو همدم جدید انتخاب اول و آخرمه! نیشخند زد: -عه! برو پس! برو ببینم چجوری میخوای به انتخابت برسی! با خشمی کنترل شده نگاهش کردم؛ عقب گرد کردم و خواستم از اتاق خارج بشم که صداشو باز شنیدم: -مطمئن باش منم بذارم خان داییت نمیذاره اون دختره باز وارد زندگی ما بشه! لگد محکمی به گلدان جلوی در زدم و این بار نعره زدم: -کافیه، بسه دیگه! حالا که اینطور شد من همین فردا میرم سایت همسریابی دو همدم جدید رو عقد میکنم ببینم کی میخواد چیکار کنه! -بسه پسر! انقدر با مادرت یکی به دو نکن! ما خیر و صلاحتو میخوایم!
مگه سایت همسریابی دو همدل جدید من چشه که تو اینجوری داد و قال راه انداختی! آدرس جدید سایت همسر یابی دو همدم حشمت بود که روبرویم ایستاده بود! پوزخند زدم: -والا من ندیدم سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید شما رو، نمیخوامم ببینم! اخمی غلیظ میان دو ابروش نشست: -بهت میگم بسه! نذار اون روی منو ببینی که بد میشه! چیزی نگفتم؛از کنارش گذشتم که بازویم اسیر دستش شد: -اگر میخوای اون دختره راحت نفس بکشه دورشو خط بکش! چشمهامو با خشم بستم و دستهامو جوری مشت کردم که احساس کردم الان رگهای روش پاره میشنبا همان خشم نگاهی به آدرس جدید سایت همسر یابی دو همدم انداختم که پوزخند زهری زد و در حالی که عصاشو توی دستش صاف میگرفت از پله ها پایین رفت و من عین دیوانه ها چنگی به موهایم زدم و به قصد کارخونه، خونه رو ترک کردم؛میخواستم با بابا هم صحبت کنم اما چه فایده! بابا بدتر از من!
مگر کسی به حرفهاش اهمیت میداد؟ تصمیم گرفتم چند روزی آروم باشم و دست نگهدارم؛پیشنهاد مسافرت شمال سایت همسریابی دو همدم جدید را با اینکه کلی کار داشتم قبول کردم؛یک ثانیه هم کنارش بودن نیازم بود! وقتی فهمیدن قصدم جدیه و حتی برای سایت همسریابی دوهمدم جدید بدون فیلتر خریدم هدف اونا هم جدی شد! جدی تر از اون چیزی که فکرشو میکردم! نمیدونم کی بینمون جاسوسی میکرد که تموم جیک و پوکمونو میدونستن! تهدیدم کردند! به قصد جون سایت همسریابی دوهمدم جدید بدون فیلتر! کشتن سایت همسریابی دوهمدم جدید بدون فیلتر برای جستجوی سایت همسریابی دوهمدم جدید و دارو دستش کار چندان سختی نبود! درست مثل خوردن یک لیوان آب خنک!
باز هم کافی نبود؛ جستجوی سایت همسریابی دوهمدم جدید
وقتی فهمیدم به خونشون دسترسی پیدا کردند مجبور شدم بازیو شروع کنم؛بازی که اولین بازندهش خودم بودم! سرد بودنم شروع شد؛بی محلیهام! اما باز هم کافی نبود؛ جستجوی سایت همسریابی دوهمدم جدید زمانی دست از سر سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج برمیداشت که من با سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید ازدواج میکردم و از ایران خارج میشدم! برای همیشه! اما اینبار ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید بود که ساز مخالفت زد؛گفت پاشو از ایران بیرون نمیذاره! چند ماه نامزد که موندیم و بعد از عروسی به خاطر کارم به اصفهان رفتیم!. ..
میدونم کارم اشتباهه و ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید از چیزی خبر نداره اما. .. تمام شد...صفحه های بعدی خالی بودند! متوجه نشد! سایت همسریابی دو همدل جدید ننوشته بود چه شده و حشمتخان با چی تهدیدش کرده! نمیشود که آدم بخاطر دو تا کلمه حرف از تمام زندگیش دست بکشد.