سایت های همسریابی در اروپا و خیابان
تو هم در میان بقیه که در اول کار مثل خودت بی میل و گریز پا بودند جا خواهی گرفت. هر چند که تو هرگز از نظر درجه و مقام بگرد آنها هم نمیرسی. سایت همسریابی ایرانیان اروپا را هم باید یاد بگیری که هیچ کس قادر نیست در مقابل خواست والومبروز مقاومت کند. مستخدمی وارد شد و به دوک اطلاع داد که کالسکه سایت همسریابی در اروپا حاضر است. در فاصله کوتاهی که بین محل اقامت سایت های همسریابی در اروپا و خیابان ' دوفین ' بود دوک جوان در گوشه صندلی کالسکه نشسته و قلبش بتندی می تپید که آیا ایزابل با او چگونه رفتار خواهد کرد. وقتی کالسکه باشکوه با چهار اسب چالاک و مستخدمین آراسته وارد هتلی شد که هنرپیشه ها در آن اقامت داشتند صاحب هتل که کلاهش را بدست گفته بود به محوطه هتل دوید که خود شخصا به سایت همسریابی اروپایی مهمان عالی قدر خوش آمد بگوید.
او با یک اشاره صاحب هتل را که مشغول تعارفات معموله بود ساکت کرد و گفت:
" این طور که من خبر دارم مادموازل ایزابل در اینجا اقامت کرده اند. من میل دارم ایشان را ملاقات کنم. آیا ایشان تشریف دارند؟ لازم نیست که ورود مرا اعلام کنید فقط یک مستخدم با من بفرستد که اطاق ایشان را به من نشان دهد. "
بهترین سایت همسریابی در اروپا افتخار را داشته باشم
عالی جناب اجازه بفرمایید که خود من بهترین سایت همسریابی در اروپا افتخار را داشته باشم که در خدمت شما اطاق ایشان را به شما نشان بدهم. این افتخار بزرگ تر از این است که به یک مستخدم معمولی واگذار شود. خود من هم لایق چنین افتخاری از طرف مهمان عالی قدری نظیر عالی جناب نیستم. والومبروز با تکبر گفت:
" هر جور که میل دارید... فقط عجله کنید. تمام پنجره های هتل باز شده و مردم مثل اینکه شخص پادشاه ترکان عثمانی را دیده باشند به من نگاه می کنند. "
صاحب هتل که مرتب تعظیم و تکریم می کرد براه افتاد و دوک جوان سایت های همسریابی در اروپا را تعقیب می کرد. آن ها بیک راهرو باریک و بلند که در های اطاق ها مانند یک صومعه در دو طرف آن بود وارد شده تا به اطاق ایزابل رسیدند. صاحب هتل تعظیم غرایی کرد و سؤال کرد که چه نامی را برای ورود اعلام کند. دوک دستش را روی دستگیره گذاشت و گفت:
" شما می توانید بروید. من خودم ورودم را اعلام خواهم کرد. "
ایزابل نزدیک پنجره نشسته بود و با پشتکار زیاد رلی را که در یک نمایش جدید به سایت همسریابی اروپا محول کرده بودند مطالعه می کرد. وقتی والومبروز به آهستگی وارد اطاق شد سایت همسریابی در اروپا نقش خودش را آهسته در حالی که چشمانش را بسته بود درست مثل یک بچه که دروس مدرسه اش را مرور می کند تکرار می کرد. نوری که از پنجره به داخل اطاق می تابید سر و صورت زیبای او را روشن می کرد. ایزابل یک تصویر جادویی در مقابل چشمان دوک جوان به وجود آورده بود. ایزابل که تصور می کرد کسی که وارد شده مستخدمه هتل بوده و برای تمیز کاری یا مرتب کردن اطاق آمده است سایت همسریابی اروپایی بود که حتی سر خود را بلند نکرد که نگاه کند و همچنان به کارش ادامه می داد.
گونه های سایت همسریابی اروپا را سرخ کرده
دوک که نفسش را در سینه حبس کرده بود خود را به وسط اطاق رسانید، در آن جا متوقف شد و بی حرکت ایستاد. او در حالی که منتظر ایزابل بود که چشم هایش را باز کند و از حضور او مطلع شود با وقار و متانت یک زانوی خود را خم کرده و جلوی ایزابل زانو زد. کلاهش را در دست گرفته بطوری که لبه کلاه بزمین ساییده می شد. دست دیگرش را روی قلبش قرار داده بود که اندکی رنگ و بوی حرکات تئاتری را داشت باوجود سایت همسریابی ایرانیان اروپا دوک جوان مثل این بود که در مقابل یک ملکه به زانو در آمده است. هیجان ناشی از حضور در مقابل ایزابل گونه های سایت همسریابی اروپا را سرخ کرده و لبخندی شیرین صورتش را روشن کرده بود. دوک هرگز قبلا به بهترین سایت همسریابی در اروپا زیبایی نشده بود. بالاخره ایزابل حرکت کرد و چشم هایش را گشود و دوک دو والومبروز را در نظر آورد که در دو متری او زانو زده است.
اگر پرسئوس در حالی که سر بریده مدوزا ی مخوف را در دست گرفته و جلوی سایت همسریابی در اروپا ایستاده بود ایزابل تا سایت همسریابی ایرانیان اروپا حد وحشت نمی کرد. ایزابل همان طور که نشسته بود از جایش تکان نخورد، ترس شدید اورا فلج کرده بود. سایت های همسریابی در اروپا مثل یک مجسمه بی حرکت، حتی نفس نمی توانست بکشد. گلویش خشک شده و زبانش از کار افتاده بود و قادر به صحبت نبود. رنگ سایت همسریابی اروپا طوری پریده بود که به مرده ها شبیه شده بود. برای یک لحظه احساس کرد که حالت غش و ضعف به او دست میدهد ولی با یک تلاش فوق بشری از اینکار جلوگیری کرد چون نمی خواست خود را کاملا در مقابل دوک بی دفاع جلوه بدهد. دوک به آرامی و ملاطفت بدون این که از روی زمین برخیزد گفت: ایزابل عزیز... آیا واقعا وجود من باعث شد که شما سایت همسریابی اروپایی چنین ترسیده و نفرت زده بشوید؟