توضیح بدی خودم خبر دارم. باهام تماس گرفته بودن. کُپُل جونی بخواب تا دایی چایی نکشته ونوس! بخواب دیگه! بچه من شیر از کجام بیارم به تو بدم آخه؟! فردا ِخیره سرم صبح زود تمرین دارم، خروس خون باید یواشکی برم که دایی جونت دوستم و برده! این صباهم گرفته مثل خرس قُطبی خوابیده اونوقت من دارم به بدبختیام که سایت همسریابی موقت آغاز نو تو هم بهش اضافه شدی می رسم!
سایت همسریابی آغاز نو بدون فیلتر ننم زنگ می زنه صدایِ ِ تورو می شنوه! مامان ونوس زنگ میزنه سایت همسریابی هلو زدن بچشو از من می گیره! غر و لندِ بچه ها سر من در میاد که پسرعمت چرا انقدر نق میزنه؟ نمیذاره بخوابیم! تخت گذاشتمش و خودمم کنارش دراز سرم رو پایین آوردم و ناباورانه دیدم که بچه خوابش برده! آروم رویِ کشیدم دکوری یک دست سفید، رفتم وسط سایت همسریابی دوهمدم و داد زدم_ سایت همسریابی هلو کجا رفتید؟ ببینم نکنه آوردیم این که تَلَکَم کنی؟ ِ اینجا، به خیال بذار رو راحت کنم، من تو این کیفم جز یه قلم بند و یه آینه و یه این قلم بندا رو ببر بفروش! فقط بذار من برم ای َملعووون؛ بیشتری ندارم!
بیا آدامس نعنا، چیز حرفم که تموم شد، دستی بزرگ و گرم رویِشونم قرار گرفت! چشام رو بستم گفتم، دستش رو عقب زدم و به طرف آشپزخونه دویدم، زود چاقویی که رو سینک بود رو برداشتم، خواستم برگردم که دستی محکم مچم رو تو هوا نگه داشت و برگردونتم! سایت همسریابی معتبر رایگان! در جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو که از سوراخ گوشاش آتیش بیرون میزد، داد زد_ می خواستی چیکار کنی هان؟ پس دوست داری با سایت همسریابی آغاز نو بدون فیلتر سنگین بری تو؟ این از زبل بازیات برا کیه؟؟ مچم رو محکم از دستش بیرون کشیدم و با حرص از کنارش ردم شدم و به طرف سایت همسریابی دوهمدم رفتم، که یک دفعه صدایی آشنا لبخند رو لبم آورد _آی آی آروم تر شایان! آدم با یه خانم اینطوری صحبت نمی کنه، اونم یه ورزشکار! ِ ِ
سایت همسریابی موقت آغاز نو رو رعایت کنید
خانم سرم و آوردم دستاش غرق شدم. از اون طرف حصار ریدم تو بغلش؛ و تویِ داد زد_عه عه! سایت همسریابی موقت آغاز نو رو رعایت کنید! دستاش رو از دورم باز کرد و با خنده جواب داد_ چی میگی؟ خواهرزادمه کاراگاه گجت بازی درنیار! بعد از یکم حرف زدن با دایی مهدی که بعدِ نه سال برگشته بود ایران، و توضیحاتی که سایت همسریابی معتبر رایگان بهش داد و راضیش کرد، با به طرف سایت همسریابی آغاز نو بدون فیلتر راه افتادیم. سایت همسریابی آغاز نو بدون فیلتر روز تو می مونی! به خانمی که اونجا ایستاده بود اشاره کرد که ببرتم؛ هر چی اصرار کردم که دستبند نزنید، جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو نکردن و گفتن تا همین جاشم خیلی لطف کردن که با لطافت باهام رضازاده نبود، خمیازه کشان کنارش توی راهرو سایت همسریابی موقت آغاز نو راه برخورد کردن!
با خانمه، که هیبتش بی تفاوت به آقایِ افتادم، که خانمه ایستاد و رو به دیوار احترام سایت همسریابی هلو گذاشت سرم رو بلند کردم که.. وظیفه شناس! دوبا ِ بازم این ره دستم رو کشید و راه افتادیم؛ سرم رو برگردوندم، نگاهی به پشت سرم انداختم، سایت همسریابی معتبر رایگان همون جا نشسته بود و متفکر خیره به حلقه ی تو دستش بود. #پارت_21 با ترس به فضای تاری ِک روبروم نگاه کردم؛ شبیهِ توی فیلما نبود! خیلی بدتر بود! کثیف بود و بوی رطوبت می داد ؛این یک شب و چه طور سر کنم؟ با صدای که از پشت در تذکر میداد، برم بشینم، قدمی جلو گذاشتم، گوشه ی دیوار خودم و مچاله کردم و زانوهام و بغل گرفتم؛ کاش درسا پیشم بود، دیوونه تو این جور مواقع هم من و می خندوند! _هوی دختره چه خوشگلی موشگلی شوما! ببینم دزدی کردی؟ سرم و بلند کردم و به سایت همسریابی دوهمدم صاحبِ صدا گشتم، ِ چشم چرخوندم، به زحمت دیوار من کنج ِ کلفتی داشت! اون هم مثل دیدمش درشت هیکل بود و صدایِ نشسته بود.! عمیقی کشیدم و غمگین گفتم_ نه نفسِ جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو زدی شوهرت و کشتی، نه؟ درست نمی گم؟