اره اینجوری بهتره باش الان بهت خبر میدم نه قربانت سلام برسون. سایت هلو گوشی رو گذاشت روی میز و هیچی نگفت. یه چند مین که گذشت دیگه نتونستم طاقت بیارم سایت هلو ازدواج چی شد؟ هیچی یعنی چی هیچی؟ نمیریم؟ چرا میریم واقعااااا؟ پس چرا زودتر نمیگین؟ اخ جووون ولی باید به عموت خبر بدیم که کی اماده بشن سایت هلو هرچی زودتر بهتر باشه اول بزا به ارمغان یه زنگ بزنم بدو بدو رفتم اتاق شهریار و گفتم شهریاااار شمال اکی شدددد. جدی؟ اره بعدم رفتم بیرون پیش سایت هلو ازدواج و گفتم چی شد عمه میان؟
نه باباجون عمت کار دارن ااا. باش. ولی کاش عمه ارغوانم بود حیف حال سارگل زیاد خوب نیست اره. اگه بودن خوش میگذشت سایت هلو رو به مامان گفت حالا کی بریم خانوم؟ واسه من فرقی نمیکنه شما خودت ببین با اردلان کی میتونین کارا تون رو سبک کنین. باش.پس احتمال زیاد پنج شنبه ی همین هفته راه میفتیم خوبه وااای. از شوق ذوق رو پای خودم بند نبودم رفتم تو اتاقم و به سایت هلو ازدواج زنگ زدم. الو میشی جون درد میشی جون. چی شد؟ خوشحالی؟ اره دیگه اخه 5شنبه میریم شمال جدی؟
خوبه پس میتونم بیام سایت هلو ازدواج موقت
پس خوش بگذره مرسی شما کی میرین؟ ما چهارشنبه پرواز داریم واقعا؟ خوبه پس میتونم بیام سایت هلو ازدواج موقت اره حالا ساعتشو بهت میخبرم حالا یه تعارفم بکنی که نمیخواد بیای و این حرفا بد نیست نه سایت هلو وظیفته. کوفت. فعلا کار نداری؟ نه گور به گور بشی بی ادب گودزیلا با ادب بوفالو این چند روز به هر مشقتی بود گذشت. الانم ساعت 3 میشا ساعت 5 پرواز دارن. باید کم کم حاضر شم برم سایت هلو همسر. یه مانتو سورمه ای خال خالای سفید داشت و نسبتا کوتاه بود پوشیدم چون دور کمرش به کمربند نازک و قشنگی داشت کمرم باریکم رو نشون میداد. شلوار سورمه ای با یه شال سرم کردم. و رفتم بیرون به سایت هلو ازدواج موقت گفتم که من دارم میرم فرودگاه.
سوار ماشین شدم و ضبط رو روشن کردم رسیدم سایت هلو همسر. ماشین و پارک کردم و رفتم داخل. پس کجاست این سایت هلو ازدواج؟ هر چی گشتم پیداش نکردم گوشی مو از تو جیب شلوارم در اوردم و زنگ زدم بهش الو سایت هلو پنل کاربری کجایی؟ تو فرودگاه. تو کجایی؟ من اومدم تو سالن کجا وایسادی؟ برو جای در ورودی منم میام اونجا گوشی و قطع کردم و رفتم جای در. بعد از 5مین سر و کله ی سایت هلو ازدواج موقت پیدا شد. سلام سلام کجایی تو؟ هیج جا. خوبی؟ بیا بریم پیش مامانم اینا بریم دستمو گرفت و رفتیم.
سایت هلو همسر خیلی شلوغ بود
سایت هلو همسر خیلی شلوغ بود. داشتم با سایت هلو پنل کاربری میرفتم که یهو با یه پسره برخورد کردم هووووووووو. یارو چشاتو باز کن پسره برگشت. چه هیکلی داره سرمو بردم بالا. جووون چه خوشکلی تو پسرجووون. پسره گفت عذر میخوام خانوم. به به قربون ادبت. گفتم الان با اون بازوهاش میزنه لهم میکنه.ادب دهنم و قورت دادم و گفتم عیبی نداره..
فقط جون هر کی دوست داری چشاتو بیشتر باز کن با این هیکلت به بچه بخوری میره تو کما. مسره با تعجب بهم نگاه کرد و گفت. عرض دیگه؟ امری ندارم. حالا هم بکش کنار میخوام برم پسره رفت کنار و یه لبخند خوشکل زد. ژاان مامانت فدات شه. سایت هلو پنل کاربری دستمو کشید گفت تمومش کردی پسره که شنید سایت هلو ازدواج موقت چی گفت به خنده ی اروم کرد و گفت نمیخواین برین. راه و باز کردم هاا هاا؟ اهان...چرا. میشی بریم رفتیم جای مامان بابای سایت هلو پنل کاربری سلام و احوالپرسی کردم نشستیم رو صندلی ها.