تحت تاثیر نازیار همسریابی دائم ابراز علاقه قرار گرفته بود
اشک چشمان زیبای ایزابل را پر کرد و صدای او که به شدت می لرزید نشان می داد که همسريابي نازیار در گفتارش تا چه حد صادق است. ایزابل آرامش و متانت همیشگی خود را از دست داده بود. سیگونیاک که به شدت تحت تاثیر نازیار همسریابی دائم ابراز علاقه قرار گرفته بود دستی را که آزاد بود بدور شانه های ایزابل حلقه کرد و او را بطرف خود کشید و پیشانی همسريابي نازیار را بوسید. همسریابی نازیار ثبت نام برای چند لحظه ایزابل را در آغوش داشت و اگر کسی غیر از او بود همسریابی ناز یار موقعیت را از دست نمی داد ولی عشق سیگونیاک به ایزابل پاک تر و بالاتر از آن بود که در همسریابی نازیار اناهیتا لحظه ای که احساسات شدیدی بر دختر جوان غلبه کرده از او سوء استفاده کند.
با ملایمت گفت:
" ایزابل عزیز... آرام باش. حالا که اتفاقی نیافتاده و من هم همین طور که می بینی زنده و سالم هستم. ولی نازیار همسر موفق شدم که دوک خطاکار را برای کاری که کرده بود تنبیه کرده و او را مجروح کنم. نازیار همسریابی اعتقاد دارم که او چندان شمشیر باز ماهری هم که در همسریابی نازیار ورود کاربران شهر شهرت دارد نیست ولی در این کار باید اعتراف کنم که بد هم نیست. "
دقت برای عبور نازیار همسر کنار می زدید
ایزابل جواب داد:
" بله نازیار همسریابی می دانم که شما دستان قوی و قلبی پاک و بزرگ منشانه دارید. من از نازیار همسر که اعتراف کنم که شما را با تمام وجود دوست می دارم، ابایی ندارم و مطمئن هستم که شما بالاتر از آن هستید که از اعتراف من سوء استفاده کنید. وقتی من برای اولین بار شما را در آن قلعه نیمه خراب و دور افتاده دیدم و متوجه شدم که جوانی شما در آن جا در تنهایی و عزلت چطور تلف می شود ناگهان در قلب خودم احساس عمیقی نسبت به شما پیدا کردم. اگر شما خوشبخت و ثروتمند بودید من از شما می ترسیدم و خودم را در گوشه ای دور از نظر پنهان می کردم. وقتی من و شما باهم در آن باغی که برای سال ها به آن توجهی نشده بود قدم میزدیم شما شاخه هایی را که سر راه ما بود با دقت برای عبور نازیار همسر کنار می زدید و در همن جا شما یک شاخه گل رز وحشی را چیده و به من هدیه کردید. من قبل از اینکه آن را روی سینه خود بگذارم با وانمود کردن اینکه آن را بو می کنم آن را بوسیده ولی قطره اشکی ناخواسته بر روی آن چکید. من در عوض نازیار همسریابی دائم هدیه ای که به من دادید قلب و عشق خودم را بشما تقدیم کردم. "
همسریابی نازیار ثبت نام را ببوسد
از شنیدن همسریابی نازیار اناهیتا حرف ها از زبان دختری مثل ایزابل سیگونیاک خم شد که لب های همسریابی نازیار ثبت نام را ببوسد ولی ایزابل با کمال لطف و مهربانی خود را از آغوش او بیرون آورد. همسریابی نازیار ورود کاربران کار را طوری با ملایمت و تواضع انجام داد که کوچکترین تاثیر منفی در سیگونیاک باقی نگذاشت. ایزابل به حرف خود با شیرین ترین لحن ممکنه ادامه داد و گفت:
" بله آقای بارون... من شما را دوست می دارم. با تمام وجود ولی نه مثل بقیه زن ها. هدف من سربلندی شماست. من حرفی ندارم که همه دنیا به من به چشم رفیقه شما نگاه کنند چون این چیزی است که مردم از یک گروه هنری که شما به آن ملحق شده اید انتظار دارند. برای من مهم نیست که مردم چه فکر میکنند و چه می گویند. نازیار همسر خودم به پاکدامنی و عفت خودم اعتقاد دارم و همین برای نازیار همسریابی بس است. اگر بر دامان من لکه ای نشسته بود من مرگ را بر زندگی ترجیح می دادم. نازیار همسریابی دائم خون شاهزادگی است که در رگ های من جاریست. همسریابی ناز یار حرف ممکن است از دهان یک هنرپیشه دوره گرد مسخره جلوه کند ولی نازیار همسر طبیعت من است. "
همسریابی نازیار اناهیتا اعتراف عاشقانه که در یک مرد عاشق پیشه چیزی به معلومات او اضافه نمی کرد در سیگونیاک تاثیر غریبی داشت همسريابي نازیار در نهان انتظار چنین لحظه ای را می کشید و حالا که آن لحظه فرا رسیده بود تمام وجود او با شادی و تمنا پر شده بود. صورت او که تقریبا همیشه رنگ پریده بود حالا شدیدا سرخ شده و گونه هایش میسوخت. قلبش طوری با شدت می تپید که فکر می کرد دارد خفه می شود. در همسریابی نازیار ورود کاربران لحظه از خود بیخودی که تفاوت چندانی با یک درد موحش نداشت ناگهان ایزابل را در میان بازوان خود گرفت، او را به سینه خود فشرد و صورت و گردن او را غرق بوسه کرد. ایزابل حتی در صدد بر نیامد که در مقابل نازیار همسر ابراز احساسات مقاومت کند. ایزابل سرش را بعقب برد و با چشمانی پر از اندوه و سرزنش به همسریابی نازیار ثبت نام نگاه می کرد. از آن چشمان زیبا و پاک که مانند چشمان فرشتگان بود قطرات اشک سرازیر شد و روی گونه هایش چکید.