ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
32 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیکان
نیکان
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل فرشاد
فرشاد
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهران
مهران
37 ساله از گرگان
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
57 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
28 ساله از رشت
تصویر پروفایل فرناز
فرناز
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
36 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ناصر
ناصر
60 ساله از تهران

آیا سایت نازیار سایت همسریابی است؟

سایت نازیار ازدواج موقت صدایش را بالاتر برد وگفت: اگه به سايت نازیار ربط نداره پس به کی ربط داره؟ من هم آدمم. افسردگی گرفتم بس که این طوری دیدمت.

آیا سایت نازیار سایت همسریابی است؟ - سایت نازیار


سایت همسریابی نازیار

شما و دوستتون به سایت نازیار همسریابی پیامها کمک کردین اون هم صلاح دید تشکر کنیم.

اول جوابی ندادم و سایت نازیار پرسید: سایت نازیار چیست وخواهرم حرفی زدیم. که سايت نازیار دل خور هستید؟ محکم گفتم: سایت نازیار ورود کاربران به خواهرتون چی گفتین؟ سایت نازیار جدید جا خورد و گفت: من هیچ چیز به هیچ کس نگفتم. با صدای لرزان و گله مند گفتم: این بود راز داری شما؟ ازتون توقع نداشتم! فرزین که ناراحت شده بود محکم جواب داد: سایت نازیار ورود کاربران در مورد من چی فکر کردی؛ احدی از موضوع شما چیزی نمی دونه! من فقط به خواهرم گفتم. شما و دوستتون به سایت نازیار همسریابی پیامها کمک کردین اون هم صلاح دید تشکر کنیم.

همین! از گفته خود پشیمان شدم اما معترض گفتم: همین! سایت نازیار عصبانی گفت: بله همین! می دونید مشکل شما چیه؟ مشکل سایت نازیار ورود کاربران اینه که به نامردی مثل آریان اعتماد کردید اما هنوز حاضر نیستین به سايت نازیار اعتماد کنید. ایستادم و چشم به چشمانش دوختم فرزین ساکت شد و روی برگرداند سپس زمزمه وار گفت: ماجرای زندگی شما از همون ابتدا از ذهن سایت نازیار همسریابی پیام ها پاک شده بود. با شنیدن این جمله از دهان فرزین قلبم شکست. صدای گرم و غم آلودش را هنوز در ذهن دارم. سایت نازیار جدید با گفتن این جمله با عصبانیت از سایت نازیار چیست جدا شد پاهایم سست شده بود و مغزم کار نمی کرد.

در همین لحظه فرانک از سایت نازیار ازدواج خداحافظی کرد

در همین لحظه فرانک از سایت نازیار ازدواج خداحافظی کرد و به سراغ من آمد و گفت: واقعن ممنونم معلوم نیست اگه سایت نازیار ورود کاربران نبودین چه بلایی سر سایت نازیار می آمد. فرانک با گفتن این جمله مرا بوسید و خداحافظی کرد. جگرم سوخت و درحالی که به چشمانم اجازه نمی دادم بگریند روی به طرف فرزین کردم فرزین ناراحت و عصبانی داشت سوار ماشین می شد و من میان پرده ی اشک دور شدن ماشین را دیدم... با کوله باری از غم به خواب گاه رفتم. سردرد عجیبی آزارم می داد و صورت فرزین یک لحظه از خاطرم پاک نمیشد. حس می کردم دختری بی لیاقت هستم که هیچ ارزشی نه برای خود قائل است نه برای دیگران!

سایت نازیار ازدواج موقت با یک سینی وارد شد

روی تخت نشسته بودم که سایت نازیار ازدواج موقت با یک سینی وارد شد و گفت: بیا املت بخور. لبخندی ساختگی زدم و گفتم: من نمی تونم بخورم سرم درد می کنه. نازنین چند دفیقه ای را در سکوت به خوردن ادامه داد و بعد از چند دقیقه گفت: راستی اون چه رفتاری بود که نشون دادی.

دیدم سایت نازیار عصبانی ازت جدا شد تو چی بهش گفته بودی؟

سایت نازیار همسریابی پیامها دیدم سایت نازیار عصبانی ازت جدا شد تو چی بهش گفته بودی؟ تحمل حرف هایش را نداشتم و بی حوصله جواب دادم: هیچی. هیچی... چه قدر سوال می پرسی. نازنین که انگار می خواست تا بقیه نیامدند حرف هایش را بزند گفت: ببین مژگان تو فکر می کنی تو این دنیا فقط خودت مشکل داری. عاجزانه گفتم: سایت نازیار ازدواج خواهش می کنم بس کن سرم درد می کنه. با صراحت گفت: معذرت می خوام، سایت نازیار چیست دیگه از رفتارت خسته شدم.

اگه به سايت نازیار ربط نداره پس به کی ربط داره؟

هیچ وقت حوصله نداری همیشه سرت درد می کنه با یه تلفن ساده عاشق یه صدا شدی بعد هم موضوع سوسن و حالا هم... با صدایی لرزان بر سرش داد زدم. این چیزا به تو ربطی نداره. سایت نازیار ازدواج موقت صدایش را بالاتر برد وگفت: اگه به سايت نازیار ربط نداره پس به کی ربط داره؟ من هم آدمم افسردگی گرفتم بس که این طوری دیدمت تو داری با من زندگی می کنی سایت نازیار همسریابی پیامها دوست توام... با گریه گفتم: بس کن دیگه... نازنین دگر ساکت شد اما همه ی حرف هایش را به من زده بود.

موقع خواب پنهانی زیر پتو گریه می کردم نه به خاطر حرف ها و صدای بلند سایت نازیار ازدواج به خاطر خودم و اشتباهاتی که مرتکب شده بودم. به تلفن هم راهم نگاه کردم از این که باز نسبت به سایت نازیار جدید قضاوت نادرستی کرده بودم سخت ناراحت بودم هرچه بود او داشت به سايت نازیار کمک می کرد تا از زیر دین آریان خلاص شوم. آهی کشیدم و برایش پیامی کوتاه فرستادم و ازش خواستم مرا ببخشد.

سایت نازیار ازدواج موقت خوش حال شد

صبح همان روز با صدای نازنین از خواب بیدار شدم. او مرا بوسید و ازم خواست برای خوردن صبحانه آماده شوم. فکر می کرد از دیشب ناراحت هستم. در صورتی که این طور نبود هر چه گفته بود حقیقت داشت لبخندی تحویلش دادم و گفتم: سایت نازیار ازدواج موقت از دیشب تا حالا هیچی نخوردم... سایت نازیار ازدواج موقت خوش حال شد و گفت: بیا صبحونه بخور. حین خوردن، سایت نازیار ازدواج در مورد ماجرای دیروز خیال بافی می کرد و می گفت: به احتمال زیاد یکی از ما دل سایت نازیار جدید را برده ایم. می دانستم خودش را می گوید چون او از همه لحاظ تک بود.

مطالب مشابه