ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پریا
پریا
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل فرانک
فرانک
42 ساله از زنجان
تصویر پروفایل امیر علی
امیر علی
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل حمید
حمید
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل زینب
زینب
21 ساله از قم
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
33 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل مریم
مریم
31 ساله از کرج
تصویر پروفایل امیر
امیر
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل رسول
رسول
42 ساله از کرج

آیا سایت دوست یابی بین المللی داریم؟

نگاهم تو نگاه بهترین سایت همسریابی بین المللی قفل شد... بهش چش غره ای رفتمو گفتم: شوخیه بی مزه ای بود! سایت های دوستیابی بین المللی هم بلند شد.

آیا سایت دوست یابی بین المللی داریم؟ - دوست یابی


سایت دوست یابی بین المللی

 

یه پیراهن ساده دکلته قلبی که از کمر به بالاش کار شدش سوپف کمی داره. موهای بلند و مشکیشم به صورت باز مدل داده و قسمتیشم روشن کرده. سهیلم که کت شلوار سفید پوشیده. سایت دوست یابی بین المللی رایگان و آنیکا با لبخند اومدن کنار منو سایت دوست یابی بین المللی نشستن. سایت های دوستیابی بین المللی هم با سایت دوست یابی بین المللی رایگان سلام کرد. البته قبلا با هم آشنا شده بودن. بزرگترین سایت همسریابی بین المللی: پس با مادرم نقشه چیده بودین! سرمو انداختم پایین و گفتم: نشد روی آسمان خانومو زمین بندازم.

سایت های دوستیابی بین المللی چشمکی زد

مامان تا قضیه رو به بهترین سایت همسریابی بین المللی گفت روژان ناراحت شد و می خواست بیاد پیشت خب… هیچی دیگه منم واسه اینکه مبادا تو تو رو در وایستی مادرم نیفتی و دوباره قبول نکنی به روژان گفتم. دلارا مرغش یه پا داره. ممنونم ازت. سایت های دوستیابی بین المللی چشمکی زد و گفت: وظیفه بود...راستی چرا نسبت به تو حساسه! ؟ راستش واقعا خودمم نمیدونم! لابد حواس زنانش دارن بهش علامت می دن! و نگاه مرموزانه ای بهم کرد سرفه مصلحتی کردم اوه نه بزرگترین سایت همسریابی بین المللی...باور کن چیزی نیست! شاید این نظر تو باشه! یعنی چی؟!

هیچی بیخیال... ما که خوشحال می شدیم چیزی باشه! لبخند متعجبی بهش زدم و چیزی نگفتم سایت دوست یابی بین المللی: باشه دلارا خانم. امشب مارو تحویل نگیر! ای جانم دوست حسودم! من: من مخلص دندون خرگوشیَم هستم! چون تا حالا همه موزیکا لایت بودن صدا به صدا می رسید. اما یه دفعه که موزیک تند اسپانیایی گذاشتن که همه ریختن وسط! اینا چرا همچین می کنن! حتما به مناسبت ورود آقایون اینو گذاشتن؛ شالمو گذاشتمو سرم و به عقب چرخوندم. آرتان داشت آروم آروم قدم بر می داشت و یه دستشم تو جیبش بود. چه خوشتیپ! چشما درویش!

چشمم خورد به بهترین سایت همسریابی بین المللی که داشت با یه پسره کت قرمز می رقصید

حدود ده دقیقه ای پیش مادرش اینا نشست... بعد با اشاره بزرگترین سایت همسریابی بین المللی که هنوز پیش ما بود... اومد و رو صندلی کناریم نشست. چشمم خورد به بهترین سایت همسریابی بین المللی که داشت با یه پسره کت قرمز می رقصید... چقدم دلبرانه! آرتان : دلارا یادته تو دانشگاه از یه پسره خوشت میومد؟ اخم ظریفی کردمو گفتم: من؟! آره دیگه... نگاش کن اونجاست! و به پیر مرد سیبیلوویی که با یه لباس جلف داشت خیلی مسخره با یه پیرزنه حرکات موزون انجام میداد اشاره کرد!!! چشام از تعجب گرد شدن! منو دست میندازه!

نگاهم تو نگاه بهترین سایت همسریابی بین المللی قفل شد...

بهش چش غره ای رفتمو گفتم: شوخیه بی مزه ای بود! سایت های دوستیابی بین المللی هم بلند شد و با سایت دوست یابی بین المللی رفت وسط؛ آرتانم رفت میز پشتیم پیش کیان نشست. روژان رفت دست آرتانو گرفت و باهم به پیست رقص رفتن. بهترین سایت همسریابی بین المللی با عشوه و ماهرانه می رقصید... خیره شدم به حرکات صورتش که حتی واسه منم جذاب بودن! لباشو غنچه می کرد و چشمک می زد... و با عشوه می خندید. پاهامو تند تند تکون می دادم... معمولا وقتی عصبی و کلافه می شدم اینکارو می کردم... اما الان چرا! نگاهم تو نگاه بهترین سایت همسریابی بین المللی قفل شد...

یه تای ابروشو انداخت بالا و خودشو بیشتر به آرتان نزدیک کرد... نگاهمو ازش گرفتم مثل دختر بچه ها رفتار می کنه! واقعا فکر می کنه با این حرکات سبک سرانه می تونه لج منو در بیاره! داشتم به اطراف نگاه می کردم که نگام روی دو تا چشم طوسی رنگ ثابت موند. روی صندلی کناریم نشست. سلام عرض شد. دلارا سایت دوست یابی بین المللی رایگان. لبخند پررنگی زدم طاها! دیگه از اومدت نا امید شده بودم. مگه میشه که دلارا خانم بعد از هفت سال ازم چیزی بخواد من بهش عمل نکنم! خندیدم و گفتم: نه نمیشه! متقابلا خندید بزرگ شدی!

سایت دوست یابی بین المللی رایگان و آرتان که رقصشون تموم شد... برگشتن سرمیز!

معلومه که یه دختر هیجده ساله با یه دختر بیستو پنج ساله فرق می کنه... مامان از وقتی فهمید می خوای بیای مشهد...دل تو دلش نیست! هیچکی خانم فلسفی خودم نمی شه! باز تو گفتی خانم فلسفی؟ اخه فامیلیه مامانم یه جوریه... انگار خیلی رسمیه! عادت ندارم بگم خاله تربت! دیگه خودت می دونی و مامان! بزرگترین سایت همسریابی بین المللی و سایت دوست یابی بین المللی رایگان و آرتان که رقصشون تموم شد... برگشتن سرمیز! ... همه نگاها چرخید رو طاها منم گفتم: ایشون طاها هستن. سایت دوست یابی بین المللی لبخند زد و با سلام ابراز خوشبختی کرد. سایت های دوستیابی بین المللی هم با لبخند کمرنگی سلام کرد. آرتانم فقط سر تکون داد.

مطالب مشابه