رد شدن از لا به لای سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا
آقا. .. دست مرا بگیرید تا من بتوانم شما را راهنمایی کنم. رد شدن از لا به لای سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا درختان در سایت همسریابی در کشور امریکا تاریکی کار شما نیست. لئاندر که چاره ای جز اطاعت نداشت دست پسرک را گرفت و کورمال به راه افتادند. برگ های خشک زیر پای آنان صدا میکرد و وقتی بالاخره از میان درختان در آمدند به باغچه ای رسیدند که نظم و ترتیب باغچه های معمولی را داشت و در دو طرف باریکه راهی که در آن قدم برمی داشتند گل های مختلف کاشته بودند. درختان در دو طرف به اشکال مختلف تراش پیدا کرده بودند که در آن تاریکی مثل سرابازانی بودند که در فاصله های مشخص نگهبانی می دهند.
سایت همسریابی بین المللی مناظر برای لئاندر بدبخت که از سر تا پا می لرزید هراس آور بود. آن ها بدون کوچک ترین حادثه ای به پلکان های سنگی رسیدند که بیک تراس بزرگ منتهی می شد. یک عمارت کلاه فرنگی با یک سقف گنبدی و دو برج کوچک در دو طرف در جلوی آن ها قرار داشت که اگر نور ضعیفی که ازپنجره بزرگ یکی از اطاق ها بیرون می آمد نبود آدم به طور حتم فکر می کرد که خانه خالی از سکنه است. پنجره بزرگ با پرده های ساتن پوشیده شده و پرده ها را با دقت کشیده بودند و هیچ چیز در داخل اطاق از بیرون معلوم نبود. خیال لئاندر از دیدن چت با ایرانیان خارج از کشور منظره کمی راحت شد و در دل بخود وعده های فراوان می داد. چت با ایرانیان خارج از کشور از خوشی در آسمان هفتم سیر می کرد.
هیچکس در سایت همسریابی در کشور امریکا اطاق انتظار او را نمی کشید
اگر او راه را می شناخت به طرف فرشته ای که در انتظار لینک گروه تلگرام ایرانیان مقیم خارج بود پر می کشید. چقدر در سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا لحظه با شکوه پیروزی دلش میخواست اسکاپین دشمن شکنجه گر او آن جا بود و او را بچشم خود می دید. مستخدم کوچک جلو افتاد و یک در شیشه ای را باز و او را بداخل یک خانه بزرگ و مبله راهنمایی کرد. گنبدی که از بیرون به چشم می خورد در داخل برنگ آبی آسمانی رنگ آمیزی شده که در آن تکه های ابر صورت رنگ وجود داشت. روی دیوارها گلدوزی های زیبا و گنجه باشکوه از انواع و اقسام اشیا زینتی پر شده بود. میز گردی در وسط با یک رومیزی از ترکیه عثمانی پوشیده شده بود. گلدان های گرانبهای کریستال گل های زیبایی در خود داشتند که به اطاق رایحه بهشتی بخشیده بودند. در شمعدان های بزرگ شمع های افروخته نور ملایم مطبوعی به این اطاق باشکوه و پر زرق و برق می دادند. لئاندر که از جلال و شکوه این اطاق چشم هایش خیره شده بود در وحله اول به فکرش نرسید که هیچکس در سایت همسریابی در کشور امریکا اطاق انتظار او را نمی کشید.
ولی وقتی از حالت بهت زدگی بیرون آمد متوجه شد که در اطاق تنهاست. با بالاپوش خود را در آورده و با همراه با کلاه و شمشیرش آن ها را در روی یک صندلی در گوشه اطاق گذاشت. بعد در مقابل آینه حلقه های موی خود را مرتب کرد و سپس سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا کلمات را خیلی آرام بر زبان آورد: " ولی کجا...آه... کجاست سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور ؟ اینجاست ولی من نمیبینم. آه... چه موقع سایت همسریابی بین المللی تصمیم دارد که از میان ابرهایی که پیکر زیبای چت با ایرانیان خارج از کشور را در بر گرفته اند خارج شود و خود را به چشمانی که لینک گروه تلگرام ایرانیان مقیم خارج را بنمایاند.
سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور پنهان کردن
چشمانی که بی تابانه منتظرند که او را مشاهده کنند. و سپس عضو بینایی خود را به اطراف به بهترین وجهی چرخاند. درست در همین لحظه مثل اینکه به چت با ایرانیان خارج از کشور استغاثه سلیس او جواب داده شد پرده قرمز رنگی که جلوی دری که به اطاق دیگر باز می شد و لئاندر به آن توجهی نکرده بود کنار زده شد و خانمی که او آن همه راه آمده بود که او را ببیند در آستانه در ایستاده بود. ماسک سیاه رنگ مخملی هنوز روی صورتش بود که باعث سرخودگی شدید و ناراحتی لئاندر شد. او با خودش گفت: آیا ممکن است که دلیل سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور پنهان کردن رو بخاطر زشتی صورت سایت همسریابی در کشور امریکا خانم باشد؟
این اصرار در استفاده از ماسک مرا نگران می کند. ولی چت با ایرانیان خارج از کشور نگرانی خیلی طولانی نشد و خانم تا وسط اطاق در جاییکه لئاندر مؤدبانه ایستاده بود جلو آمد، بندهای ماسکش را باز کرد، ماسک را روی میز پرتاب کرده و صورت زیبایش را آشکار نمود. چشمانش درشت و قهوه ای رنگ و لبخندی شاد بر روی لبان زیبا و سرخ رنگش نمایان بود. موهای انبوهش آرایش شده و یک حلقه از موهایش روی گردنش آویزان بود. لباس مخمل چت با ایرانیان خارج از کشور باعث نمیشد که برجستگی های بدنش بچشم نرسد.