تو محاصره ی سايت همسريابي توران81 گیر افتادیم.
تعداد زیادی سايت همسريابي توران81، به همراه سایت توران81 سایت همسریابی توران81 جدید از اون راه خارج شدن! نمی دونم چطوری تونستن به خشکی بیان! ؟ الان اینا مهم نیست. الان این که چطوری فرار کنیم مهمه! تو محاصره ی سايت همسريابي توران81 گیر افتادیم. سایت توران81 سایت همسریابی توران81 جدید مقابلم قرار گرفت و با لبخند چندشش نگام کرد دستش رو جلو آورد و گفت: - نیزم! به چشماش زل زدم - کدوم سايت توران81؟! تو دست ما سایت توران81 ازدواج می بینی ؟! با عصبانیتش امواج دریا رو به رقص در آورد. سایت توران81 فاصله ی کم بینمون رو از بین برد، محکم گلوم رو گرفت و فشار داد.
سایت توران81 ازدواج کجاست!!
سایت توران81 ازدواج کجاست!! با شعله ی اتشی که با سایت توران81 پرتاپ شد، ترسیده به سمت عقب رفت! با برداشته شدن دستش نفس عمیقی کشیدم! برسام با عصبانیت رو به سایت توران 81 جدید غرید. سایت توران81 ازدواج مسخرت رو می خوای؟! پس بیا بگیرش! گوی آتشین پشت سر هم به سمت سایت توران 81 جدید، و سايت همسريابي توران81 پرت می کرد! با این کار برسام جنگ بزرگی شروع شد! الفینا به سختی آب رو کنترل می کرد! وقتی به یکی از سايت همسريابي توران81 گلوله ی آب پرتاپ کرد. تازه، متوجه شد آب هیچ اثری روشون نداره! پس تصمیم گرفت با زور زیادش حمله کنه بیچاره هر مشتی که می زد سه تا زخم یاگاری نگه می داشت!! همگی مشغول جنگیدن بودیم! با برخورد سایت توران81 ازدواج به دستم نیزه ی سایت توران 81 جدید از مچ دستم کنده؛ و روی زمین افتاد!
خم شد تا سایت توران 81 همسریابی رو برداره
با برخوردش به روی زمین مثل اولش بزرگ شد. سایت توران 81 جدید سایت همسریابی توران81 جدید با لبخند خم شد تا سایت توران 81 همسریابی رو برداره اما همین که خم شد دودی سیاه به دور سايت توران81 پیچید! من این دود رو به خوبی می شناختم! کمتر کسی پیدا می شه که دود جادوی سیاه رو نشناسه!! سایت توران 81 همسریابی با تعجب به جای خالی سايت توران81 نگاه کرد! عصبانی شده بود بیشتر از هر لحظه ی دیگه با صدای توران81 سایت همسریابی همه به سمتش چرخیدیم. اوه. .. پس این سايت توران81 معروف سایت توران 81 همسریابی سایت همسریابی توران81 جدید!؟ خنده ی وحشتناکی کرد.
همه با دهن های بازشون به توران81 سایت همسریابی نگاه می کردن!
به یکباره دود غلیضی دورش پیچید دود کم کم محو شد. همه با دهن های بازشون به توران81 سایت همسریابی نگاه می کردن! نورا لب زد - تو کی هستی ؟! با یه بشکن کوتاه زمان رو ثابت نگه داشت. مگه از پوششم نفهمیدی ؟! مکث کوتاهی کرد؛ و بعد صداش رو بالا برد و گفت: - معلومه که نشناختی! آخه تو یه الهه ی بدرد نخوری!! شکر می کنم که این فیلم لعنتی به پایان رسید. نورا با چشمای گریونش به توران81 سایت همسریابی نگاه می کرد شاید من این طور احساس کردم، که توران81 سایت همسریابی طاقت دیدن چشمای بارونی نورا رونداره! با زدن یک بشکن با دو غلیظی از جلومون محو شد. - الان وقت تو شک رفتن یا چیز دیگه ای نسیت! باید برگردیم به زمین! دستای هم رو بگیرین. دستای هم رو به سرعت گرفتیم با خوندن ورد باستانی و یونانی به خونه برگشتیم! چشم از روی ماسه ها می گیرم و به دریا می دوزم! همه تو شک بدی بودن! برسام با عصبانیت فریاد زد - یعنی این همه تلاشموم الکی بود! رویا - لعنت بهش. سایت توران 81 همسریابی لعنتی! اتری چطوری متوجه نشدیم؛ اون کیه ؟ اراس - همش بهش شک داشتم، جوری از خودش دفاع می کرد! که بی گناه جلوه کنه!