سایت شیدایی ازدواج موقت ندرخشیده بود
زربین کنجکاو بود که ببیند شیدایی ازدواج موقت چه کسی است که با شیدایی ازدواج موقت شدت و حدت ازدواج موقت شيدايي را تشویق می کند. او در حال انجام نقش به لبه صحنه نزدیک شد و با دقت به آن طرف نگریست. کسی که او را با آن شدت شویق می کرد کسی بجز مارکی او نبود که با لبخندی با حرکت سر به او سلام داد. زربین از یک فرصت کوتاه استفاده کرد و در گوش بلازیوس که نقش پاندولف را ایفا می کرد زمزمه کرد:
" مارکی اینجاست. فقط یک نگاه به او بی انداز و ببین که چقدر سر حال و شاد است. ببین چطور برای من آن قدر دست می زند که صورتش قرمز می شود. مارکی عزیز من... او نقش آفرینی مرا دوست دارد این طور نیست؟ پس بیا کمی لفت و لعابش بدهیم. " زربین بحرف خود عمل کرد و از آن لحظه ببعد با دوچندان سعی و روحیه بالا به انجام نقش خود مشغول شد. او هرگز قبلا تا سایت شیدایی ازدواج موقت ندرخشیده بود. زربین چنان طنازی سحر انگیز و شیطنت دوست داشتنی از خودش بروز داد که مارکی از هر زمان دیگر بیشتر فریفته از شده بود. نمایش جدید به نام لیگدامون و لیدیا که توسط یک نویسنده فرانسوی بنام ژرژ دو اسکودری نوشته شده بود نمایش بعدی بود که اجرا می شد.
این نویسنده با افتخار در هنگ گارد فرانسه خدمت کرده و در آخر قلم را به شمشیر ترجیح داده بود. سایت شیدایی ازدواج موقت همانقدر که در امور نظامی موفق بود در همسریابی شیدایی ازدواج موقت کار هم موفقیت های زیادی کسب کرد. اجرای شیدایی ازدواج موقت نمایش جلب نظر همه را کرد و با استقبال همگان روبرو شد. لئاندر که نقش لیگدامون جوان را ایفا می کرد بواقع لیاقت تشویق و تحسینی که در حق او صورت گرفت بود داشت. او کاملا حق داشت که فکر کند که تاثیر زیادی روی خانم های سطح بالای پوآتیه گذاشته است. ما در اینجا هنرپیشگان خود را به حال خودشان می گذاریم و دوک دو والومبروز و دوست صمیمی سایت همسریابی شیدایی ازدواج موقت شوالیه ویدالینک را تعقیب می کنیم.
ازدواج موقت شیدایی سروش مثل دیوانه ها در طول و عرض اطاق قدم می زد
دوک جوان که بعد از اتفاقی که در اطاق رختکن پیش آمد فوق العاده ناراحت و عصبی شده بود تا برگشت به کاخ خود خشم خود را فرو داده ولی وقتی وارد خانه شد از تصمیم خود برای گرفتن انتقام شوالیه را مطلع کرد و انواع و اقسام مجازات ها و شکنجه ها را برای مرد خاطی بر شمرد. شوالیه بعبث سعی می کرد که ازدواج موقت شيدايي را آرام کند ولی نتیجه ای نمی گرفت. ازدواج موقت شیدایی سروش مثل دیوانه ها در طول و عرض اطاق قدم می زد، دست هایش را بهم می فشرد، به اسباب و اثاثیه لگد می زد و می ز و صندلی ها را واژگون می کرد. او بالاخره به یک گلدان چینی قدیمی و گرانبهای ژاپنی رسید که آن را برداشت و با شدت به زمین کوبید. گلدان هزار تکه شد. دوک فریاد زنان گفت:
" ای کاش بجای این گلدان آن مردک بی ادب را می توانستم در زیر پای خودم خرد و خمیر کنم. بعد تکه پاره هایش را جمع کرده و در زباله دان، جاییکه شایسته اوست بی اندازم. بد ذات پست فطرت... به خودش اجازه می دهد که بین من، دوک دو والومبروز، و کسی که مورد توجه من است خود را وارد کند. ایکاش که او یک نجیب زاده بود که می توانستم به درس خوبی در روی زمین، روی اسب، با شمشیر یا خنجر یا تپانچه یا هر چیز دیگری که شکل اسلحه داشته باشد به او بدهم. سایت همسریابی شیدایی ازدواج موقت را زمین زده و پایم را روی سینه اش بگذارم و روی صورت کثیف جسدش آب دهن بی اندازم. "
شوالیه ویدالینک گفت: " شاید واقعا او یک نجیب زاده باشد. از رفتارش که این طور بر می آمد. یادتان باشد که خواجه بیلو به ما در باره مرد مورد علاقه ایزابل قبلا گفته بود. همسریابی شیدایی ازدواج موقت مرد ماسک دار می بایست خودش باشد. حسادت ازدواج موقت شیدایی سروش به شما و ناراحتی دخترک سایت شیدایی ازدواج موقت حدس را تایید می کند. "
والومبروز با تحقیر و تنفر گفت: " آیا می دانی چه می گویی؟ مگر ممکن است که مردی از طبقه اصیل زادگان داوطلبانه خودش را تا شیدایی ازدواج موقت حد پایین بیاورد که با یک مشت آدم معمولی دوره گرد همراه شود، دماغ خود را رنگ قرمز کند، در روی صحنه مورد ضربات مشت و لگد قرار بگیرد و مردم به سایت همسریابی شیدایی ازدواج موقت بخندند؟ همسریابی شیدایی ازدواج موقت غیر ممکن است. "
شوالیه با اصرار گفت: " بخاطر داشته باشتد که یک مرد عاشق برای رسیدن به معشوق ازدواج موقت شیدایی سروش دست به هرکاری می زند. چیزی که به جلال و حشمت در چندین مورد طوری لطمه وارد کرده بود که در مقابل آن بازیگری یک نجیب زاده هیچ است. "