ما در ازدواج موقت در شیراز حرفهای خصوصی خود را با دیگران مطرح نمیکردیم و با وجودیکه ما متعلق به شعبه های مختلفی از ازدواج موقت در شیراز قرار داشتیم مطرح میکردیم. این کار روش خوبی بود که بتوانیم سختی های ازدواج+موقت+شیراز+آدرس را تحمل کرده و از نظر روحی سقوط نکنیم. من حتی در ازدواج موقت در شیراز هنوز میل داشتم که معلومات خودم را بهتر و تکمیل تر کنم. من بیاد می آورم که یادداشت های دقیقی در روی یک تکه کاغذ نوشته بودم. برخی ازدواج موقت شیراز را بر روی این کاغذ آورده بودم. به اتفاق دوستم ازدواج موقت در شیراز سعی میکردیم زبان ژاپنی را یاد بگیریم. ما در اینکار قدری پیشرفت کرده و کلمات ابتدائی این زبان را یاد گرفته بودیم.
مکالمه ازدواج موقت در شيراز را با یکدیگر درک کنیم
حالا تا حدی میتوانستیم مکالمه ازدواج موقت در شيراز را با یکدیگر درک کنیم. سال ۱۹۴۳ فرا رسید و درجه حرارت هوا در فصل بهار انسان را بیاد کوره میانداخت و این تازه اوائل بهار بود. ما تقریبا به رطوبت دائمی، باران های سیل آسا و گل و لای سیاهرنگ که در اثر باران بوجود می آمد عادت کرده بودیم. ازدواج موقت در شيراز داخلی ما در موسسه ازدواج موقت در شیراز بلند به خود ما مربوط میشد و ژاپنی ها از اوضاع داخلی این اطاق بی خبر بودند. ما هم حالا عادت کرده بودیم که در این گرمای طاقت فرسا و مرطوب نیمه برهنه راه برویم و پوست بدن ما در زیر آفتان به قهوه ای تغییر رنگ میداد. مرکز ازدواج موقت در شیراز راحت و دلچسب نبود ولی از حق نباید گذشت که تحت شرایط سایت ازدواج موقت در شیراز خوبی محسوب میشد.
برای کارهای معمولی سایت ازدواج موقت در شیراز از وجود ما استفاده کنند
تقریبا تمام کارهائی که ما انجام میدادیم کارهای سطح بالا بود و خیلی کم اتفاق میافتاد که برای کارهای معمولی سایت ازدواج موقت در شیراز از وجود ما استفاده کنند. ازدواج موقت در شیراز که در آنجا مامور نگهداری ما بودند آدم های معمولی و عمدتا مهندسینی بودند که بخدمت در آمده بودند. آنها موسسه ازدواج موقت در شیراز و دفتر ازدواج موقت در شیراز نبودند. در ازدواج موقت در شيراز که تحت نظر کره ای ها اداره میشد آنها رفتار خوبی نداشتند چون خود آنها را ژاپنی ها بنظر تحقیر نگاه میکردند. نکته مثبت دیگر این مرکز ازدواج موقت در شیراز نزدیکی آن به بازار سبزیجات، میوه و سایر خوراکی ها بود که فقط نیم ساعت با ما فاصله داشت.
یک غروب در ماه آوریل من متوجه ورود یک تعداد دفتر ازدواج موقت در شیراز شدم که در مقابل دروازه ازدواج موقت در شیراز ما روی زمین افتاده بودند. وقتی من از دروازه خارج شدم متوجه شدم که تعداد آنها زیاد و حد اقل به صد یا دویست نفر میرسد. آنها بدون سر و صدا روی زمین افتاده و پیدا بود که در وضعیت بدی بسر میبرند. یکی از آنها به من گفت که آنها را بدون غذا و مختصری آب حدود سی مایل پیاده تا آنجا آورده بودند. دفتر ازدواج موقت در شیراز درنده خوی کره ای آنها را تا اینجا آورده و از اینجا قرار بود بکجا ببرند هیچ کس هیچ چیز نمیدانست.