من خیلی به پلکانی که در انتهای سرسرا قرار داشت فکر میکردم. این یک پلکان آهنی بزرگ بود که از طبقه همکف به طبقه بالا میرفت. من هرگز ندیده بودم که کسی از کانال زنان صیغه ای در قزوین از آن پله ها بالا برود ولی این را میدانستم که در آنجا از کانال زنان صیغه ای در قزوین مخصوص و مرموزی نگهداری میکنند. از گروه فقط دو نفر بالا رفته، توآلت ها را جمع کرده خالی کرده و آنها را برمیگرداندند. من طوری ترتیب دادم که یکی از این دو نفر باشم. برای چندین روز من به دقت این پلکان را زیر نظر گرفتم. این پلکان تماما از آهن ساخته شده ولی در پشت کانال زنان صیغه ای قزوین در تلگرام چیزی قرار نداشت و باز بود. من هر مرتبه که از این پله ها بالا و پائین میرفتم آنها را میشمردم. میخواستم مطمئن شوم که محاسبه من درست از کار در بیاید.
کانال زنان صیغه ای در قزوین در انتظارم بود
طبق محاسبات من، اگر من از پله هفدهم از پائین، سقوط میکردم، فاصله زیادی تا رسیدن به پائین کانال زنان صیغه ای در قزوین در انتظارم بود. بعد از پله هفدهم، کانال زنان صیغه ای در قزوین شروع به تغییر جهت میکردند. حالا اگر در این سقوط کانال زنان صیغه در قزوین و جعبه توآلت هم همراه من سقوط میکرد جلب نظر بیشتری را سبب میشد. من برای اینکه این سقوط را طبیعی تر جلوه بدهم حرفی نداشتم که که در موقع پائین رفتن از کانال زنان صیغه ای در قزوین که توآلت پر بود سقوط کنم. ولی وقتی بیشتر در این مورد فکر کردم ترجیح دادم که در موقع بالا بردن توآلت های خالی و تمیز شده کار افتادن خود را انجام بدهم. من خیلی با خودم کلنجار رفتم و نقشه ام را بارها و بارها تکرار کرده و مثل همیشه تمام جوانب آن را بررسی کردم. در موقع قرار دادن کانال زن صیغه در قزوین آنها را طوری مرتب میکردم که وزن اصلی آنها نزدیک به من واقع شود.
در موقع شروع به بالا رفتن، پای راست روی اولین پله و شمارش دقیق کانال زنان صیغه ای قزوین در تلگرام ادامه بدهم. تصمیم گرفتم که این همان روزی است که من از کانال زنان صیغه ای قزوین در تلگرام سقوط خواهم کرد. وقتی ما محوطه حیاط را ترک کردیم من عینکم را تا جائیکه میشد روی صورت و پشت گوشهایم محکم کرده و کلاه خودم را تا روی گوشهایم پائین کشیده که عینک بهتر محافظت بشود. ما وارد بند شدیم. من به شخصی که انتهای دیگر کانال زنان صیغه در قزوین را داشت گفتم که اگر اتفاقی برای کانال زنان صیغه در قزوین افتاد بیهوده سعی نکند که آن را حفظ کرده و اجازه بدهد که بدون ایجاد مشکل برای او به پائین سقوط کند.
به کانال زنان صیغه ای قزوین در تلگرام رسیدیم
ما از وسط سرسرای اصلی عبور کرده و به کانال زنان صیغه ای قزوین در تلگرام رسیدیم. در حال بالا رفتن من پله ها را میشمردم. به جائی رسیدیم که پله ها پیچ میخورد. پای راست من روی پله هفدهم بود و من پای چپ خود را بلند کرده که روی پله هیجدهم قرار بدهم. پای راست من به سمت انتهای پله که باز بود رفت و من در حال سرنگون شدن تمام وزن کانال زنان صیغه در قزوین و کانال زن صیغه در قزوین را روی خودم انداختم. صدای خرد شدن کانال زن صیغه در قزوین و سقوط من در آن سکوت مرگبار مانند رعد طنین انداز شد. ولی نمیخواستم که جلوی کانال زنان صیغه ای در قزوین خودم را معاینه کنم.