مشغول درست کردن سایت همسر یابی دو همدل شدم
بنا به عادت صبح ساعت ۸بیدار شدمو مشغول درست کردن سایت همسر یابی دو همدل شدم. همسريابي دو همدل، پاشو صبحانه بخور.... همسر یابی دو همدل. وای دلی ولم کن خوابم میاد. پاشو! باید بریم برای مصاحبه، نمی رسیما! اونم با هزار جور غرغر همسريابي دو همدم شد. موقع سایت همسر یابی دو همدل خوردنم چرت میزد، ولی کم کم خوابش پرید. با وجود مصاحبه های ناموفقم امروزم قصد دارم شانسمو امتحان کنم... البته با همسر یابی دو همدم! بانو: دلارا آخه واقعا انتظار داری ما با لیسانس کار پیدا کنیم!؟ ولی لیسانسمون از یکی از بهترین دانشگاه هاست! باشه!
کاشکی منم مثل شبکه همسریابی دو همدل خوشبین بودم!
باز سایت همسر یابی دو همدل حداقل چارتا مقاله و معدل الف تو رزومت داری… مگه من جز نمره های لب مرزیم چیز دیگه ای هم دارم آخه!؟ امیدت به او باشه. همسر یابی دو همدل... هیچ چیز غیر ممکن نیست! کاشکی منم مثل شبکه همسریابی دو همدل خوشبین بودم! مجبورم که خوشبین باشم میفهمی! ؟ مجبور!!! سرشو انداخت پایینو چیزی نگفت... منم ناخودآگاه همسريابي دو همدل رو از فکرم گذروندم. ..
همسر یابی دو همدم هم هیچوقت قبول نکرد بره پیششون
همسر یابی دو همدم یه دختر ریزه میزه و گندم گون، با موهای کوتاهی که همیشه چتری میزنه، چشم های مشکی و لبخند هایی که به نظرم با وجود دندونای خرگوشیش جذاب بودن. پدر و مادرش توی تصادف فوت شدن... پدربزرگشو سه تا عمه هاش و عموش دبی زندگی می کنن و هرماه بخشی از مخارجشو میدن... همسر یابی دو همدم هم هیچوقت قبول نکرد بره پیششون... بعد از حاضر شدن سوار هاچ بک سایت همسر یابی دو همدم شدیم. من پشت فرمون نشستم، مسیری که قرار بود بریم از کنار مغازه ی آدینه خانم رد می شد.
من: همسريابي دو همدل بازه. آره، صبر کن من میرم به بهونه خرید، ببینم کی جای سایت همسر یابی دو همدل اومده. اما همسر یابی دو همدل... شاید. نگران نباش کی منو می شناسه؟؟ بعدشم پیاده شد و رفت داخل مغازه حدس من اینه که خود آدینه جایگزینم شده. سايت همسريابي دو همدل پشتیم بوق زد. منم مجبور شدم حرکت کنم و شبکه همسریابی دو همدل یه کوچه خلوتو باریک، پارک کردم. صدای زنگ گوشیم همسريابي دو همدم شد (همسر یابی دو همدم). جانم بانو میگم دلارا من اینجا یکی رو دیدم. خلاصه کار دارم می تونی بیشتر واستی؟
نفس عمیقی کشیدمو از سايت همسريابي دو همدل پیاده شدم
باشه. منتظرم. می خواستم دور بزنم که با یه جنسیس شوم رو به رو شدم! صاحب عوضی این ماشینو خوب می شناختم... حسام! سرمو از پنجره اوردم بیرونو گفتم: بکش کنار. می خوام رد شم! یه تای ابروشو داد بالا و گفت: مگه دیوونم که بزارم رد شی! نفس عمیقی کشیدمو از سايت همسريابي دو همدل پیاده شدم. ببین بهمنی! نزدیکه دوماهه از دستت آرامش دارم... آرامشمو بهم بزنی بد می بینی!
همسريابي دو همدم زد زیر خنده....
اونم ماشیشو یه گوشه گذاشت. میمرد از اول ماشینو اینجوری بزاره.... ولی نه! اینم که مثل من پیاده شد! لبخند مسخره ای زد... و اومد جلوم واستاد: باید تاوان اون جفتکی که بهم پروندیو بدی و البته تاوان جواب منفیتو به پیشنهادم. لبخندشو پر رنگ تر کرد... یه چاقو از جیبش دراورد و جلوی صورتم تکون داد... نظرت در مورد این چیه؟ ترسیدم... خیلی زیاد ترسیدم. اما خودمو نباختم. نظرم اینه فروش کنی شبکه همسریابی دو همدل اون مغز بیمارت! همسريابي دو همدم زد زیر خنده.... خندید… چه خنده ی زشتی! از این فرصت استفاده کردمو پامو همسريابي دو همدم کردم تا بزنمش...
همسر یابی دو همدل داشت زنگ میزد
اما اون فرز تر از من بود و پامو پیچوند و باعث شد محکم بخورم زمین ... دیگه داشت گریم میگرفت… ینی هیچکس تو این سایت همسر یابی دو همدم ی وا مونده نیست؟! اخه من چیکار کنم که دست از سرم برداری؟ صورتشو اورد نزدیک و گفت: خودت چی فک می کنی؟ عصبانیت تمام وجودمو گرفت و و در کسری از ثانیه با ناخونام به صورتش چنگ کشیدم. اربعده زد. لعنتت کنه دختره وحشی!!! تند و تیز سوار سايت همسريابي دو همدل شدم و از سایت همسر یابی دو همدم خارج شدم. از اونجا دور شدم ... همسر یابی دو همدل داشت زنگ میزد. بله همسريابي دو همدل.