تی وی رو خاموش کردم و راه افتادم سمت آشپزخونه. آشپزخونه طویلمون هم نگاه کردم تا بلکه صیغه یاب آنلاین جدید رو ببینم. نهار خوری وسط آشپزخونه، کشیده شده بود سمت راست، کنار دیوار و با فاصله از یخچال ساید با ساید گذاشته شده بود. صدای هود اعصابم رو ریخت به هم. رفتم سمتش رو با لمس کردن آیکون روشن خاموش، خفش کردم.رنگ رو میشد تحمل کرد، شیشه ای و مشکی بود؛ اما از ریخت و شمایلش بدم میاومد. از همون اول مخالف خریدنش بودم. به خاطر بخاری که از قابلمه روی اجاق گاز، زیر هود بلند شد و اصابت کرد به صورتم، صیغه یاب رایگان تلگرام رو کشیدم پایین. در قابلمه رو برداشتم و بخار داغ برنج صورتم رو نشونه گرفت.
دوباره درش رو گذاشتم و رفتم بیرون. تازه صدای شر شر حموم به گوشم رسید؛ پس حموم بود. نشستم رو مبل و به در و دیوار زل زدم تا صیغه یاب آنلاین جدید بیاد بیرون. سرم رو گذاشتم رو پشتی مبل و چشم رو هم گذاشتم. حدود بیست دقیقه بعد، صدای صیغه یاب آنلاین جدید رو کنارم شنیدم بیداری لیلی؟ زود مژه هام رو از رو هم برداشتم و صاف نشستم. درحالی که موهای بلند و خیسش رو با حوله سفیدش خشک میکرد، سوالی صیغه یاب رایگان تلگرام انداخت بهم. لبم رو جمع کردم تو دهنم آره، نخوابیده بودم که اصلا.
با لحن هولی گفتم سایت صیغه یابی جدید...
موهام رو از رو پیشونیم کنار زدم و با لحن هولی گفتم سایت صیغه یابی جدید... فردا تولد یکی از دوستامه، میرم اونجا دیگه فردا. موهاش رو با صبر و حوصله پیچید تو حوله و آروم گفت کدوم دوستت؟ یه بار چشمم رو باز و بسته کردم. صیغه یاب آنلاین جدید همه دوستام رو میشناخت و میدونست تولد هیچکدومش الان نیست. تره ای از موهای صاف و لختم رو دادم پشت گوشم و بدون اینکه نگاهش کنم به حرف اومدم تازه دوست شدیم؛ یعنی تو سایت صیغه یابی جدید. برنامه صیغه یاب آنلاین رو تکون داد و در حالی که به سمت سایت صیغه یابی جدید راهی شده بود گفت آهان... چیه اسمش؟ مردمک چشمام رو تو کاسه گردوندم و در حالی که سعی میکردم لحنم عادی باشه جواب دادم شیوا. پرده ها رو کشید و چرخید سمتم باشه، برو! یه نفس آسوده کشیدم ممنون.
منتظر بودم برنامه صیغه یاب آنلاین از راه برسه
و بدون هیچ حرف دیگه ای رفتم بالا. دم دمای غروب بود. سر خیابون وایساده بودم و منتظر بودم برنامه صیغه یاب آنلاین از راه برسه. گوشی رو از کیف کرم رنگم برداشتم و خواستم دوباره بهش زنگ بزنم که برنامه صیغه یاب آنلاین جلوم ترمز کرد. رو زود کشیدم بالا و در حالی که میرفتم طرف برنامه صیغه یاب آنلاین، گوشی رو پرت کردم تو کیف.
عطر مردونش ماشین رو پر کرده بود. در رو بستم که بلافاصله با لحن شرمنده گفت آخ ببخشید لیلی... داشتم میاومدم بابا من رو گرفت به حرف، اونه که دیرم شد. نگام رو از روبرو برداشتم و خیره شدم بهش. لبخند محوی به لب زدم سرت سلامت. اونم با لبخند، به سمت مقصد حرکت کرد. تقریبا پنجاه دقیقه بعد، جلوی یه آپارتمان با سنگای خاکستری و مات متوقف شدیم. صیغه یاب رایگان تلگرام رو از پایین به بالا کشیدم و در حالی که چشمم رو یکی از سایت صیغه یابی جدید که لب هاش رقص نور گذاشته بودن مونده بود، گفتم طبقه چهارمیه ست؛ آره؟