سایت همسریابی دو همدم جدید ناراحت شده بود
" سایت دو همدم جدید با دقت گل زیبا را در روی سینه لباس خود قرار داد و به عنوان تشکر نگاهی به سیگونیاک کرد که از هر کلامی گویا تر بود و باعث شد که رنگ صورت سیگونیاک از خوشحالی عوض شود. آن ها به قدم زدن خود ادامه دادند تا به مجسمه مرمری انتهای باغ رسیدند. سیگونیاک با دقت شاخه هایی که راه را مسدود می کرد از مسیر خانم ها دور می کرد.
دختر سایت ازدواج دو همدم جدید با دقت و حوصله به همه جای سایت همسریابی دو همدل جدید باغ فراموش شده سر می کشید و با خود میگفت که چه ساعت هایی سیگونیاک در این مکان سر کرده است. ولی برای سرافینا دیدن سایت همسریابی دو همدم آدرس جدید باغ به هیچ وجه جالب نبود و اگر نفرت خود را بروز نمی داد به خاطر رعایت نزاکت بود. از نظر او شرایط جدیدترین آدرس سایت دو همدم مکان تاسف بار و هر چند که بدش نمی آمد که قبل از اسمش لقب ' بارونس ' داشته باشد ولی او برای پول و ثروت ارزش زیادتری قائل بود.
وقتی آن ها به محوطه مجسمه رسیدند بارون گفت: ' ملک من در این جا به پایان می رسد. در گذشته تمام دشت های اطراف تا جایی که چشم کار می کند متعلق به اجداد من بوده است. حالا کار به جایی رسیده که زمین کافی برای آخرین بازمانده سیگونیاک بعد از مرگش برای دفن او وجود ندارد." سایت دو همدم جدید که از این همه غم و غصه بارون سایت همسریابی دو همدم جدید ناراحت شده بود سعی کرد که قیافه شادی به خود بگیرد شاید این ابرهای تیره بدبختی را از خاطر سیگونیاک زائل کند و گفت: " آیا می دانید که شما امروز صبح خیلی روحیه بد و مغمومی دارید؟ شانس و اقبال کور است ولی خیلی پیش آمده که آبشاری از هدایایش را بر سر آدم های شایسته و شجاع بریزد. تنها کاری که بایست کرد این است که خود را در سر راه او قرار داد. عالی جناب... تصمیم بگیرید که با ما بی آیید. شاید در عرض چند سال قلعه سیگونیاک بار دیگر به جلوه و افتخار گذشته خود باز گشت کند و همانند دوران قدیم با سربلندی در روی این تپه به حیات خود ادامه بدهد.
سایت دو همدم جدید این کلمات را ادا می کرد
عالی جناب... به حرف من گوش بدهید و برای مدتی این جا را ترک کنید. " سایت دو همدم جدید در سایت همسریابی دو همدل جدید جا با صدایی آهسته که سرافینا نمی شنید ادامه داد: " من نمیتوانم خودم را راضی کنم که از این جا بروم و شما را در سایت همسریابی دو همدم آدرس جدید محل غم ناک تنها بگذارم. " وقتی سایت دو همدم جدید این کلمات را ادا می کرد نوری در چشمان زیبای او می درخشید که برای بارون سایت ازدواج دو همدم جدید که در دام عشق او گرفتار شده بود امکان هر گونه مقاومت را از بین می برد. سایت دو همدم آدرس جدید عقیده که اصالت و بزرگی نام و خانواده خود را پنهان داشته و با جدیدترین آدرس سایت دو همدم گروه همکاری کند در ذهن او بخوبی جای گرفته بود.
او اولین نجیب زاده ای نبود که هویت خود را پنهان می کرد. شوالیه های نجیب زاده متعددی در قدیم در لباس مبدل به سایت دو همدم آدرس جدید کار دست زده بودند. در عین حال به هیچ وجه رفتن با دلداده زیبای خود اعم از این که هنرپیشه و یا پرنسس باشد سرشکستگی نداشت. اگر این دوشیزه زیبا، آوازه خوان کنار خیابان هم بود بارون سیگونیاک با کمال میل در کنار او می ماند. پسر بچه شیطانی که تیر و کمان در دست دارد و قلوب سایت همسریابی دو همدم آدرس جدید و آن را هدف قرار می دهد * حتی به و قهرمانان افسانه ای هم رحم نمی کند و آن ها را تحت انواع و اقسام آزمایشات قرار می دهد. ژوپیتر خود را به شکل یک گاو نر در آورد که ' اروپا' را در پشت خود سوار کرده و دریا را شنا کند و خود را به جزیره ' کرت ' برساند. هرکول خود را به صورت یک پیرزن کرد و در پیش پای " اومفال " نخ ریسی می کرد.
سایت دو همدم جدید زیبا هیچ چیز مشکل یا ناپسند نیست
حتی ارسطو روی زمین چهار دست و پا راه میرفت که معشوقه اش روی پشت او سواری کند. جای تعجب نیست که بارون سایت همسریابی دو همدم جدید ما با خود فکر کند که در مجاورت و خدمت سایت دو همدم جدید زیبا هیچ چیز مشکل یا ناپسند نیست. او بدون معطلی تصمیم گرفت که سایت دو همدم جدید را تنها نگذارد و از هنرپیشگان کمدی درخواست کرد که چند لحظه برای او صبر کنند تا او توشه سفر خود را ببندد. او ' پیر، وفادار را به گوشه ای کشید و در چند کلمه نقشه های آینده خود را برای او تشریح کرد.
مستخدم پیر و وفادار با این که از تجسم جدا شدن از ارباب محبوبش او را دل شکسته کرده بود به خوبی اهمیت سایت دو همدم آدرس جدید تصمیم را که متضمن موفقیت های آینده او بود وقوف داشت. او خیلی از این که بارون دو با یک گروه هنرپیشگان دوره گرد به مقابله آینده می رود خوشحال نبود ولی سایت همسریابی دو همدل جدید چاره منحصر به فرد و به هر حال بهتر از هیچ چیز بود. او به سرعت یک چمدان کوچک را از لباس های اندک سیگونیاک پر کرد. او در طی سال ها خدمت به بارون مقدار کمی پول پس انداز کرده بود که آن را هم در کیف بغلی بارون برای او گذاشت.