سایت همسریابی توران ۸۱ جمع اضافه شده بودند
وقتی بالاخره موفق شد که او را از خواب بیدار کند آن ها به یک قمار خانه رفتند که قمارهای مورد علاقه او را در آن جا بازی می کردند. کسانی که در سایت توران همسریابی محل دور هم جمع شده بودند از قماش سایت همسریابی توران جدید81 سایت همسریابی توران 81 دو نفر بودند: دزدان، آدم کشان، زور گویان و تبه کاران از هر رقم در این جا حضور داشتند. چند نفر هم مثل اینکه راه گم کرده باشند به سایت همسریابی توران ۸۱ جمع اضافه شده بودند. چند مستخدم، افراد سطح پایین و دو سه نفر خرده بورژوآ هم مثل چند کبوتر نگون بخت در آنجا بر خورده بودند که بی شک سرنوشت آن ها سایت همسریابی توران 81 جدید بود که بال و پرشان در آخر شب کنده شود.
لامپورد که با بی احتیاطی بازی می کرد طولی نکشید که تمام ثروتی را که به آن می نازید از دست داد. او با جیب خالی بخت بد سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر را فیلسوفانه تحمل می کرد و در بیرون قمارخانه به دوستش می گفت: اوف... بسیار خوب... سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر حالا از شر آن پول ها خلاص شدم و احساس آزادی می کنم. چیز عجیبی است که پول داشتن مرا معذب و آشفته می کند. جای تعجب نیست که چرا آدم های پولدار همیشه احمق ترین آدم ها هستند. حالا که یک شاهی برای من باقی نمانده است من مثل پرستوها آزاد و خوشحال و آماده هر کاری هستم. نقشه های جالب در مغزم زنبورهای اطراف کندو در پرواز هستند. باز همان لامپورد قبلی شده ام. همین الان ساعت روی پل زنگ ساعت دوازده را نواخت. یکی از دوستان من در سایت همسریابی توران 81 ساعت زیر مجسمه برنزی هانری چهارم منتظر من است. شب بخیر.
سایت همسریابی توران ۸۱ پول ها، پول های از دست رفته را زنده کند
سایت همسریابی توران ٨١ از دوستش جدا شد و به سرعت به طرف محل ملاقات روانه گردید. مریندول در آن جا منتظر سایت همسریابی توران ۸۱ جدید بود و سایه خودش را در مهتاب نظاره می کرد. دو تبه کار بعد از اینکه مطمئن شدند که کسی در اطراف نیست که به حرف هایشان گوش بدهد با هم یک مذاکره طولانی را شروع کردند. ما نمی دانیم که آن ها به یکدیگر چه گفتند ولی وقتی که لامپورد از مامور دوک دو والومبروز جدا شد با بی باکی و بی احتیاطی سکه های طلا را در جیبش بصدا در می آورد که قاطعا نشان می داد که بی جهت نبود که تمام قاطعان طریق و آدم کشان پون نوف برای او قائل به احترام بودند. ژاکومن لامپورد وقتی از مریندول جدا شد به نظر می رسید که نمی داند به کجا می رود. تا وقتی که به آخر پون نوف هم رسید هنوز تصمیم خودش را نگرفته بود. او مثل یک الاغی بود که دو بار کاه را حمل می کند. اگر سایت توران همسریابی تشبیه کاملا مناسب بنظر نمی رسد آن را عوض کرده و می گوییم او مثل یک قطعه آهن بود که در بین دو آهنربا با قدرت مساوی قرار گرفته بود. از یک طرف با تمام وجود میل داشت که به قمار خانه باز گردد و با سایت همسریابی توران ۸۱ پول ها، پول های از دست رفته را زنده کند. البته به احتمال بیشتر سایت همسریابی توران جدید پول ها هم سرنوشت پول های قبلی را پیدا می کردند.
از طرف دیگر منظره میخانه با آن بطری های رنگارنگ او را مجذوب می کرد چون او همان قدر که قمارباز بود می خواره هم بود. او چون نمی توانست تصمیم بگیرد برای مدتی بی حرکت ایستاده و فکر می کرد. ناگهان یک فکر عالی به ذهنش رسید. او دست در جیب کرده و یک سکه طلا بیرون آورد و فریاد کنان گفت:
شیر برای میخانه... و خط برای قمارخانه
سکه طلا چرخی چورد و روی سنگ فرش پیاده رو افتاد. او زاونو زد که ببیند بخت و اقبال برای او چه تصمیمی گرفته است. شیر طرف بالای سکه بود. او سکه طلایش را با دقت برداشت، گل و لای آن را پاک کرد و در جیب گذاشت. سپس فیلسوفانه گفت: پیش به سوی میخانه و مستی بعد با قدم های بلند سایت همسریابی توران جدید81 را به میخانه مورد علاقه اش رساند. حسن سایت همسریابی توران ۸۱ میخانه سایت همسریابی توران 81 جدید بود که کاملا نزدیک خانه خودش بود و در پایان مشروب خوری شبانه بعد از این که از پاشنه کفش تا خرخره سایت همسریابی توران جدید را غرق در شراب کرده بود با چند تلو تلو خوردن خودش را بخانه می رساند. سایت توران همسریابی میخانه در واقع محل جالبی نبود و مجسمه بزرگ رنگ و رو رفته ای داشت که برای چندین نسل می خواران مانند نشانه ای از می خواری باقی مانده و رنگ و رویش زائل شده بود. سایت همسریابی توران 81 مجسمه یک تربچه عظیم بود که تاج زرینی بر سر داشت. وقتی لامپورد به آن جا رسید درها و پنجره های تربچه تاجدار همه بسته بود ولی لامپورد با تجربه تر از آن بود که سایت همسریابی توران جدید مسئله مانع از ورود او بشود. نوری که از درزهای پنجره و صداهایی که از داخل می آمد برای سایت همسریابی توران ۸۱ جدید مشخص می کرد که هنوز کسانی در داخل مشغول می گساری هستند.