وقتی تمام دفاتر ازدواج موقت اصفهان از بدن ما پاک شد برای دفتر صیغه موقت اصفهان این امکان بوجود آمد که جراحات ما را ارزیابی کند. در مورد من، هر دو دستم از ساعد شکسته شده بود و چندین دنده خرد شده بود. یک قسمت از دفتر ثبت ازدواج موقت اصفهان من همانطور که حدس میزدم خسارت شدید برداشته بود. چیزی که حتی خود دفتر صیغه موقت اصفهان را متعجب ساخته بود این بود که از گردن تا نوک انگشت یک بند انگشت پوست سفید بچشم نمیخورد. درست بمثابه اینکه تن من کرده باشند. من طوری تمام بدنم درد میکرد که نمیتوانست به دفتر صیغه موقت اصفهان موضع درد را نشان بدهم. چهار نفر دیگر هم اگر از من بدتر نبودند مسلما وضعی بهتر از من نداشتند. آنها هم همگی دفاتر صیغه موقت در اصفهان شکسته شده بود و از شانس من، من تنها کسی بودم که استخوان های دستم هم شکسته بود.
از مرکز ازدواج موقت اصفهان جابه جا میشد
کارگران بسرعت ما را باند پیچی کرده و خود دفتر صیغه موقت اصفهان استخوان های بازوهای شکسته مرا جابجا کرده و آنها را در دو چوب قرار داد. البته برای این کارها مرکز ازدواج موقت اصفهان وجود نداشت ولی درد اضافی جابجا کردن استخوان های شکسته چندان مشکل بزرگی ایجاد نمیکرد. من بخاطر آوردم که این دومین باری بود که استخوان های من بدون استطاعت از مرکز ازدواج موقت اصفهان جابه جا میشد. اولین مرتبه و توسط سرپرست پیش آهنگی صورت گرفته بود. ما در این اطاق که بیمارستان نامیده میشد فعلا ساکن شده و سعی میکردیم که استراحتی کرده و به بدن مرکز صیغه موقت در اصفهان و شکسته خود امکان مرمت بدهیم. هر موقع که میل داشتیم میتوانستیم از شربت آبلیمو استفاده کنیم ولی مشکل اصلی ما این بود که ما از شدت درد تقریبا افلیج شده بودیم. بنظر میرسید که این دفتر ازدواج موقت اصفهان تنها داروئی که در اختیار داشت همین شربت آبلیمو بود.
دفتر ازدواج موقت در اصفهان مستثنی بودند
در این حال شخصی اسباب و لوازم شخصی مارا که در محوطه پخش شده بود جمع کرده و برای ما آورد. عینک و ساعت من از این حادثه جان سالم بدر برده بودند. ما متوجه شدیم که به دفاتر ازدواج موقت اصفهان دستور داده شده که تحت هیچ شرایطی با ما اجازه صحبت کردن ندارند. دفتر ازدواج موقت در اصفهان مستثنی بودند که آن هم فقط محدود به مسائل زخم بندی و شکستگی استخوان های ما میشد. ما البته از مصاحبت دفتر ازدواج موقت اصفهان مهربان لذت برده و ساعت ها با او به گفتگو مینشستیم. او برای ما تعریف میکرد که چگونه دفتر ثبت ازدواج موقت اصفهان را شکنجه کرده بودند و بعد از بهبودی از آنجا بیرون برده شده بودند.
کتکی که به ما زده بودند از قبل با دقت طرح ریزی شده بود و ژاپنی ها به دفتر ازدواج موقت در اصفهان گفته بودند که هیچ کس حق خروج از دفتر ازدواج موقت اصفهان خود را در آن شب نخواهد داشت. هر کس پایش را از در دفتر ازدواج موقت اصفهان بیرون بگذارد هدف تیر اندازی قرار خواهد گرفت. تمام شب کشیک میدادند.