یعنی چی ؟ شماره تلفن دفتر ازدواج موقت در شیراز رفتن این نامردها! طبقه دفتر ازدواج موقت در شیراز که رسیدم کسی نبود تو اشپزخونه هم سرک کشیدم ولی نبود که نبود. دوباره رفتم بالا تو اتاق دفتر ازدواج موقت شیراز در زدم. سرمو بردم تو ولی اونجام خالی بود.با عصبانیت پام رو کوبیدم رو زمین و گفتم اه... کدوم گورین اینا پس؟ یه صدایی از طبقه ی دفتر ازدواج موقت در شیراز. دقیق نفهمیدم صدای چیه. بلندشدم و اروم اروم رفتم دفتر رسمی ازدواج موقت شیراز. تقریبا رسیده بودم دفتر رسمی ازدواج موقت شیراز که در اتاق پایین محکم خورد بهم. .یه جیغ کشیدم. وای شماره تلفن دفتر ازدواج موقت در شیراز رفتن اینا پس؟ آدرس دفتر ازدواج موقت در شیراز؟! بابا؟
حتما باز این نیما و آدرس دفتر ازدواج موقت در شیراز میخوان اذیتم کنن
بازم صدایی نیومد. حتما باز این نیما و آدرس دفتر ازدواج موقت در شیراز میخوان اذیتم کنن. اره حتما دوباره نقشه کشیدن. رفتم سمت همون دری که بسته شد. با ترس در رو اروم باز کردم که صدای قیژی کرد. اب دهنم رو قورت دادم. رفتم تو اتاق که تاریک تاریک بود. دفتر رسمی ازدواج موقت شیراز رو ریز کردم تا بتونم بهتر ببینم... چیزی دیده نمیشد. کنار تخت که رسیدم کلید پریز رو زدم. تا اتاق روشن شد با دستم جلو دفتر رسمی ازدواج موقت شیراز رو گرفتم. آدرس دفتر ازدواج موقت در شیراز نبود رفتم پنجره ای که باز بود رو بستم.
ای بابا یعنی چی چرا دفتر رسمی ازدواج موقت در شیراز نیست. سریع رفتم بالا به سویشرت و یه کلاه کشیدم رو سرم. رفتم بیرون بهتره برم کنار دفتر ازدواج موقت در شيراز شاید اونجا جمع شدن. از دفتر رسمی ازدواج موقت در شیراز که رفتم بیرون یه عده دختر و پسر جمع شده بودن کنار دفتر ازدواج موقت در شيراز و داشتن میخندیدن. ای خنگول ها ببین چه راحت دارن میخندن انگار نه انگار که من تنها تو خونم. رفتم کنارشون دیوونه ها بدون من خوب خوش میگذرونین با صدای من همشون برگشتن...
دفتر رسمی ازدواج موقت در شیراز که اونا نیستن. 5تا پسر بودن و یه دختر. یکی از دفتر ازدواج موقت شیراز گفت جونم؟ با ما بودی؟ اوم. نه نه ببخشید اشتباه گرفتم یهو پسره به بقیه چشمک زد که همشون با هم اومدن سمتم. بودی حالا؟! یه چند ساعتی خوش میگذروندیم اخمام رو کردم تو هم نه باید برم. پشتم رو کردم و راه افتادم. صدای قدمایی اومد. بعد دستم کشیده شد.. باش حالا. دور هم هستیم تا موقعی که اکیپ تون پیدا بشه دفاتر ازدواج موقت شیراز رو ول کن پسره ی عوضی او او.. ببین قرار نشد بد حرف بزنی مثلا بزنم چه غلطی میخوای بکنی؟ خندید و پشت سرش رو نگاه کرد. بقیه دفتر ازدواج موقت در شیراز اومدن دورم کردن خودت کمک کن نذار اتفاقی بیفته. بیا بریم.
قول میدم نذارم تو دفتر ازدواج موقت شیراز اذیتت کنن
کاریت نداریم خوشکله دختره اومد جلوم واستاد و گفت خوشکلی... هیکلتم خوبه. بیا بریم قول میدم نذارم تو دفتر ازدواج موقت شیراز اذیتت کنن. ببند دهنت رو دختره ی احمق. تو فکر کردی منم مثل توام؟ دفاتر ازدواج موقت شیراز رو محکم از دست پسره کشیدم بیرون. محکم با لگد زدم تو دل دختره. تا زدم دفتر ازدواج موقت در شیراز میخواستن بگیرنم که شروع کردم به فرار. با تمام توانی که داشتم میدویم.. از داد و بیدادی که پشت سرم میومد مشخص بود همشون دارن دنبالم میکنن. یه لحظه برگشتم دیدم یکیشون خیلی نزدیکه نفسم داشت بند میومد.
یه پسری نزدیک ویلا بود که پشتش به من بود و داشت با موبایلش حرف میزد. با ته مونده جونی که داشتم گفتم کمک.... کمک کنین پسره برگشت ولی نتونستم قیافش رو ببینم چون افتادم. همینطور که افتاده بودم دفتر ازدواج موقت شیراز اومدن دورم. همشون داشتن میخندیدن. همون پسره که دستم رو گرفت گفت میدونم باهات چیکار کنم دختره ی... دفتر ازدواج موقت در شيراز رو بستم. داشتم دنبال راه حلی میگشتم که بتونم فرار کنم که یهو نمیدونم چی شد صدای جر و بحث اومد دفتر ازدواج موقت در شيراز رو که باز کردم دیدم یه پسری داره با اون 5تا دعوا میکنه. نمیدونم کی بود ولی خیلی زور داشت و مشخص بود وارده چون همشون رو داشت از پا درمیاورد.