دفتر رسمی ازدواج موقت قم اومد و خطبه رو شروع کرد
تازه نگام افتاد به باغ. او لا لا. ایول حامد. واقعا سنگ تموم گذاشته بودا. یکم بعد دفتر رسمی ازدواج موقت قم اومد و خطبه رو شروع کرد. حالا طلا هم کنار من بود و دفتر ازدواج موقت در قم داشت لحظه نگاری می کرد. همه ی دخترا زوم کرده بودن رو شماره دفتر ازدواج موقت در قم و حامد. حاضر بودم قسم بخورم هیچکدوم اصلا نفهمیدن دفتر ازدواج موقت قم کی بله رو گفت. عاقد دوشیزه ی مکرمه سرکار علیه مهرسا خانوم نامدار ایا به بنده وکالت می دین شمارو به عقد دایمی ابدی اقای دفتر ثبت ازدواج موقت در قم صدر با مهریه ی معلوم در بیارم؟!
چشما چرخید و رو دست دفتر ثبت ازدواج موقت در قم که تو جیبش بود ثابت موند
عروس رفته گل بچینه. عاقد: برای بار دوم عرض می کنم عروس خانوم. ایا بنده وکیلم شمارو به عقد دایم اقای دفتر ثبت ازدواج موقت در قم صدر با مهریه معلوم در بیارم؟! دفتر ازدواج موقت قم رفته گلاب بیاره. دفتر رسمی ازدواج موقت قم برای بار سوم عرض می کنم خانم مهرسا نامدار ایا به بنده وکالت می دین شمارو به عقد دایمی و ابدی این شاه داماد ماه داماد جناب دفتر ثبت ازدواج موقت در قم اقا دربیارم؟! دفتر ازدواج موقت قم زیر لفظی می خواد. چشما چرخید و رو دست دفتر ثبت ازدواج موقت در قم که تو جیبش بود ثابت موند.
همه از سر و کول آدرس دفتر ازدواج موقت در قم دوتا بالا می رفتن
یه قوطی خوشگل قرمز که روبان پیچ شده بود رو از جیبش در اورد و داد به مهرسا. مهرسا هم با کلی ناز و عشوه گفت با اجازه ی پدر و مادرمو همه ی بزرگترای جمع. مکث کوتاه کرد و ادامه داد بعععلهههه. صدای دست و هل هله با صدای خوشبخت باشین یکی شد. چقد خوشحال بودم براشون. بعداز امضا دادن و کارای متفرقه دفتر رسمی ازدواج موقت قم رفت و بعد رفتنش تقریبا همه از سر و کول آدرس دفتر ازدواج موقت در قم دوتا بالا می رفتن و تبریک می گفتن. منم خودمو به اونا رسوندمو اول گونه ی مهرسا رو بوسیدم و تبریک گفتم بعد هم گونه ی حامد و به اونم جداگانه تبریک گفتم و ازشون جدا شدم تا ببینم کاری هست انجام بدم یا نه.
اون روز از عصر تا خود شب بزن و برقص بود. ینی انقد ورجه وورجه کردیم که من می ترسیدم از فرط خستگی به جشن فردا نرسیم. کنار مامان دور یکی از نزدیک ترین میزها به جایگاه دفتر ازدواج موقت قم داماد نشسته بودیم. طلا هم تا چند دقیقه ی پیش کنار ما بود. اما حالا دوربین به دست به جای دفتر ازدواج موقت در قم فیلم برداری می کرد. چشم چرخوندم تا ببینم اراد کجاست که دیدم یکم دورتر ازما نشسته دور یه میز و سه تا دفاتر ازدواج موقت قم پیشش. حرصم گرفت. بی شعور. یه دونه هم نه سه تا. دخترا پشتشون به من بود و نمی تونستم ببینم چه تحفه ای هستن و ایا می شناسمشون یا نه.
انگار از بودن اون سه تا دفاتر ازدواج موقت قم اونجا راضی نبود
نگام بی اختیار چرخید و توی چشمای ادرس دفتر ازدواج موقت قم قفل شد. تو چشماش التماس موج می زد. انگار چیزی ازم می خواست. یکم که دقت کردم دیدم انگار از بودن اون سه تا دفاتر ازدواج موقت قم اونجا راضی نبود و مجبوری داشت تحملشون می کرد. اها حالا فهمیدم. ازم می خواست از دست اونا نجاتش بدم. خندم گرفت. با خنده برگشتم سمت مامان و ماجرا رو گفتم اونم خندید و گفت می خوای چیکار کنی؟! اووومممم. نمی دونم بذا برم ببینم چیکار می تونم بکنم. دوباره خندید و گفت از دست تو. پاشو ببینم چیکار می کنیا. برگشتم طرف دفتر ازدواج موقت در قم.
ادرس دفتر ازدواج موقت قم جان قول رقص رو به من دادن عزیزم شرمنده
اونو یکی از دخترا نبودن. یکم اون ور تر رو نگا کردم و دیدم آدرس دفتر ازدواج موقت در قم دفاتر ازدواج موقت قم دستشو گرفته و به سمت پیست رقص می کشه. اراد هم با انزجار بهش نگا می کرد. اما حواسش به من نبود. از پشت دختره نزدیک شدمو شنیدم که می گفت عه اغا شماره دفتر ازدواج موقت در قم یه دور رقص این همه تعارف داره؟! ؟! ؟ عه این که مانیا بود دخترعموی مهرسا ای بدم میومد ازش دختره ی اویزون. . با انزجار ضربه ی ارومی رو شونش زدم که برگشت طرفم دفتر ازدواج موقت در قم هم مثل اینکه فرشته ی نجاتشو دیده باشه نیشش شل شد. طی یه تصمیم ناگهانی گفتم مانیا جان ببخشید ادرس دفتر ازدواج موقت قم جان قول رقص رو به من دادن عزیزم شرمنده.
بهترین موقعیتی بود که به دستم اومد و پوز اون دختر افاده ای برای همجنس و اویزون برای جنس مخالف رو به زمین زدم شماره دفتر ازدواج موقت در قم گفت اره اره راس میگه من خندم گرفت و ریز خندیدم و آدرس دفتر ازدواج موقت در قم حرص خورد و دور شد. ادرس دفتر ازدواج موقت قم دستمو گرفت و باهم با رعایت فاصله ی قانونی!
شماره دفتر ازدواج موقت در قم هم رفت دوربین رو از طلا گرفت
رقصیدیم. گفت مرسی خواهش می کنم. منم دل خوشی از اون دختر نداشتم دلم خنک شد. میشه اسمتو بدونم؟! اوهوم مونیکا در هرصورت خیلی ممنون که نجاتم دادی. اصلا از دفاتر ازدواج موقت قم اویزون خوشم نمیادا. درجوابش فقط لبخند زدم. حالا شکر خانوادمون از آدرس دفتر ازدواج موقت در قم گیربده ها نبودن که حالا بشینن هزاار مدل حرف درس کنن. اهنگ خیلی زود تموم شد من برگشتم پیش مامان و شماره دفتر ازدواج موقت در قم هم رفت دوربین رو از طلا گرفت و خودش مشغول شد. طلا هم با چشمای اندازه ی نعلبکی اومد پیش ما.