ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل وحید
وحید
51 ساله از بندر انزلی
تصویر پروفایل مهدیه
مهدیه
21 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
38 ساله از نوشهر
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل میلاد
میلاد
27 ساله از بم
تصویر پروفایل عماد
عماد
43 ساله از ابرکوه
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
43 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل سعید
سعید
34 ساله از رفسنجان
تصویر پروفایل رقیه
رقیه
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل امید
امید
42 ساله از تهران

آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم ایرانی

سایت همسریابی دوهمدم اومد بیرون و به من و آرشام نگاه کرد. گالره خانم: خانم جان، این گل پسر آقا آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم خودمونه؟

آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم ایرانی - همسریابی


تصویر آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم ایرانی

آدم رو به وجد میآورد. لباس محلی آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم که از اطرافمون رد میشدن بینظیر به نظر میرسید. قوانین سایت همسریابی دوهمدم نگاهی به دور و اطراف انداخت و گفت: -دنبالم بیاین! ساکم رو توی دستم گرفتم و دنبال آرشام و مریم جون به راه افتادم. مقابل یه در چوبی ایستاد و در زد. بعد از مدتی یه دختر بچه در رو باز کرد و نگاه متعجبش رو به ما دوخت. مریم جون: سالم دخترم، مامانت خونهاس؟ دختر بچه: سالم بله. االن صداش میزنم. مامان مهمون داریم! آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم ظریف زنانهای از اتاق اومد: -قربون و مهمونش برم، االن میام دخترم. درحالی که دستاش رو با گوشه دامنش پاک میکرد به سمت ما اومد و تا مریم جون رو دید چشماش برق زد. خانم: دورت بگردم خانم جان!

شما کجا و اینجا کجا؟! صفا آوردی! قدم روی چشم ما گذاشتی! آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل رو بغل کرد و گفت -: قربون چشمات برم گالره، چهطوری دخترکم؟ گالره خانم: - نکنه خانم جان! شما رو دیدم عالی شدم.

قوانین سایت همسریابی دوهمدم اومد بیرون

از بغل قوانین سایت همسریابی دوهمدم اومد بیرون و به من و آرشام نگاه کرد. گالره خانم: خانم جان، این گل پسر آقا آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم خودمونه؟ مریم جون: آره دخترکم، میبینی؟! پسرم برای خودش مردی شده! گالره خانم آرشام رو بغل کرد و پیشونیش رو بوسید. به من اشاره کرد و گفت: -وای پسرم زن گرفتی؟

آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل: گالره جان ایشون آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم گلن، مهمون منه! کسی مغز خر نخورده دختر به این خوشگلی رو به آرشام بده! بعدش خندید. آرشام اخمی کرد و نگاهش رو از من گرفت. گالره خانم: خاک به سرم! ببخشید ترالن خانم من اشتباه متوجه شدم.

آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل: مامانی دستت درد نکنه

اشکالی نداره! آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل: مامانی دستت درد نکنه؛ یعنی من اونقدر بد ریختم که کسی دخترش رو به من نمیده؟ -نه پسرم این چه حرفیه؟! شوخی کردم قربونت برم. آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل: بفرمایید تو! سر پا وایسادین.

شقایق برو بابا و داداشت رو خبر کن بگو مهمون داریم و زود بیان. دختر بچه چشمی گفت و از در خونه بیرون زد. فضای داخل خونه به طور سنتی و با سلیقه چیده شده بود. از در و دیوار خونه گرمی و محبت میبارید. معلوم بود خانواده گرم و صمیمی هستن! گالره خانم برامون چایی آورد تا خستگیمون در بره. قوانین سایت همسریابی دوهمدم: گالره از بقیه چه خبر؟ هنوزم خونههاشون سر جای قبلیشه؟ -بله خانم جان؛ اما خیلی از خونهها نو ساخته شدن. بعد از ناهار میبرمتون تا همه رو ببینین. -آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل میشه منم بیام؟

آرشام: الزم نکرده، بازم بری هر جا فکر کنن زن منی آبروم بره! -کی با تو حرف زد؟ درضمن نکه من آرزو دارم زن تو شناخته بشم! کم خودت رو تحویل بگیر. از باشه دختری مثل من خانومت بشه! مریم جون: بسه بچهها! آرشام تو میمونی اینجا و من با ترالن میرم. -نخیر مامانی، منم دلم برای فامیالتون تنگ شده. منم میام! آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم: باشه؛ پس دیگه بحث نکنید! توی ایوان اتاق ایستاده بودم و عطر گلهای شمعدونی روی نردهها رو به مشامم میکشیدم. در حیاط باز شد و یه مرد با یه پسر همسن آرشام وارد شدند. رفتم داخل اتاق تا باهاشون آشنا بشم. مرد از در وارد شد و رفت سمت قوانین سایت همسریابی دوهمدم و دستش رو بوسید. آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل: زنده باشی پسرم! چهطوری رضا؟ دیگه پیر شدی مادر! آقا رضا: کاش میفهمیدم امروز قراره شما بیاین و اینجا رو براتون چراغونی میکردم. خوبم خانم جان! روزگاره دیگه، آدم رو پیر میکنه. به من و آرشام نگاهی کرد و خواست حرفی بزنه که گالره خانم زود گفت: -ایشون ترالن خانمن، مهمون خانم جان!

مطالب مشابه