آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 گفت شمیم چرا اینجوری شد؟ با عصبانیت گفتم شوخی با رویا میکنین منه بدبخت ناکار میشم. اون دست بندت کنار لبم و برید. واقعا؟ بعدم یه نگاه به دستبندش کرد و گفت ببخشید. دستبندشو در اورد و محکم پرت کرد بیرون. اخی چه دایی مهربونی دارم. آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 پیاده شد مامان دستم رو گرفت و پیادم کرد. بیا ببینم چی شده قوانین سایت همسریابی توران 81 اینا چون پشت سر ماشین ما بودن واستادن. کنار ماشین واستادم ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 یه بطری اب اورد و شروع کرد به شستن لبم. شهریار سریع اومد و گفت سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81 چی شدی؟
هیچی صورتم و گرفت و کشید سمت خودش. ببینمت با اخم نگاه کرد و گفت چی شد لبت؟ ول کن شهریار... هرچی بابا و عمو اینا گفتن بریم بیمارستانی جایی قبول نکردم. نشستیم و راه افتادیم. شهریار به آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 گفت نیما حواست به خودت باشه اگه ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 یه چیز دیگه لش بشه من میدونم باتو... آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 هم مظلوم نشست و دیگه هیچی نگفت. سرم و تکیه دادم به صندلی هندزفری رو هم تو گوشم. یه کم که گذشت خوابم برد...
ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 دخترم بله بابا؟
با صدای بابا بیدار شدم سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81. ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 دخترم بله بابا ؟ پاشو دخترم رسیدیم اول گیج بودم بعد متوجه حرف قوانین سایت همسریابی توران 81 شدم... چی؟ رسیدیم؟ اره دخترم پاشو چشمامو کامل باز کردم. هوا تاریک بود. نه راستی راستی رسیدیم. گفتم بقیه کوشن؟ همین الان رفتن تو. پسراهم چمدونا رو بردن. اهان یه باد خیلی باحال و سردی پیچید تو موهام که کیف کردم اخه موهام و باز کرده بودم تو ماشین. رفتم تو ثبت نام در سایت همسریابی توران 81. دیدم خانوما رفته بودن تو اشپزخونه. پسرا و دخترا هم تو اتاقا.. یه سلام دادم به ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 و زنمو و رفتم بالا...
دره اتاقا رو باز کردم و یکم دید زدم. تو یه اتاق پسرا بودن. اتاق بقلیشم اتاق منو رویا. خوب اتاقی رو انتخاب کرده بود.کولمو انداختم تو اتاق و خودمو پرت کردم رو تخت. .اخییشش رویا گفت چه عجب خانوووم. .بیدار شدن جون ابجی همچین چسبید کوفت. مثلا من اومدم تو ماشین شما که حوصلم سر نره. بدتر شد.. خخخ میخواستی نیای. بعدشم سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81 هم که بود اره بود ولی اصلا حرف نزد. همش به جایی که زخم شده بود کنار لبت نگاه میکرد...
میگما فکر نمیکردم اینقدر دوست داشته باشه.. زبونم و در اوردم و گفتم تا دلت بسوزه.. گمشو. .. پاشو عوض کن لباساتو که بریم پایین لباس واسه خودم برداشتم از چمدون و عوض کردم. رفتیم پایین. ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 و عمو نشسته بودن داشتن چایی میخوردن رفتم نشستم کنار ادرس جدید سایت همسریابی توران 81. یه چایی برداشتم و دوتا انگشتامو دورش پیچیدم. به چقدر داغه چون ثبت نام در سایت همسریابی توران 81 یکمی سرد بود خیلی میچسبید... مامان و زنمو اومدن نشستن.
عمو رو به قوانین سایت همسریابی توران 81 گفت گرسنه ای؟
عمو گفت خب شام چی میخورین؟ زنمو گفت اگه گشنتون نیست صبر کنین شام درست کنیم اگه هم که گشنتونه زحمت شو بکشین و برین بخرین. عمو رو به قوانین سایت همسریابی توران 81 گفت گرسنه ای؟ نه. ولی خانوما خستن بهتره بریم بخریم. قوانین سایت همسریابی توران 81 یه باشه گفت و رفتن که غذا بگیرن. گوشی مو در اوردم و به میشا زنگ زدم. هرچی صبر کردم بر نداشت. ولی دفعه ی دوم جواب داد الو میشا؟ تویی؟ الوو.. الو.. سايت همسريابي دوهمدم آدرس جديد سايت توران 81 اره خودمم. خوبی! مرسی تو خوبی؟ کجایی؟ قربانت. خونه ی نیوشام واسه چی؟