به طرف سایت همسریابی توران ٨١ رفتم...
سایت همسریابی توران دوباره خندید وقتی میخندید من بیشتر عصبی میشدم..... دندونامو از حرص روی هم فشار دادم...... از جام بلند شدم که برم پیش سايت همسريابي توران ٨١ که مچ دستمو گرفت اهورا؛ کجا؟ با حرص برگشتم طرفشو گفتم هرجا به غیر از اینجا اهورا؛ بشین نمیخوام سايت همسريابي توران میگم بشین! فشار دستش دور مچم بیشتر شد از درد صورتم جمع شد سرشو به گوشم نزدیک کردو گفت وارد بازی خطرناکی شدی منتظر هر چیزی باش خانم دلارا مجد پوزخندی بهش زدمو به طرف سایت همسریابی توران ٨١ رفتم... دستم از شدت درد گزگز میکرد... وقتی به میز رسیدم سایت همسریابی توران ٨١ گفت این کی بود؟ سایت همسریابی توران همون همکار ارسام که بهتون گفتم؛ اهان از اینجا زیاد چهرش مشخص نیست خانم توکلی دستمو گرفت دور میز نشستیم..... دستم خیلی درد گرفته بود کلی فش نثار وجودش کردم.... تا حالا هیچکس حق نداشت به من دست بزنه حالا این پسره.... یه لحظه بغض کردم....
اگه الان سایت همسریابی توران جدید81 بود هیچکس نمیتونست نگاه چپ بهم بکنه.... ولی حالا با دیدن بشقاب میوه ای که جلو روم گرفته شده بود سرمو اوردم بالا تو چشمای مهربون سايت همسريابي توران ٨١ زل زدم خانم توکلی؛ بخور عزیزم ممنون میل ندارم خانم توکلی؛ حالت خوبه عزیزم بله خوبم سايت همسريابي توران ٨١ مطمئنی لبخند تلخی زدمو گفتم بله با دیدن سایت همسریابی توران81 که به طرف میزمون میومد از جام بلند شدم ارسام؛ چرا اومدی اینجا بریم پیش بچه ها لبخندی بهش زدمو همراهش به طرف میز دختر وپسرا رفتم....
وقتی رسیدیم اونجا ارسام سایت همسریابی توران ٨١ گرفت روبه بچه ها گفت ارسام؛ بفرما اینم دلارا خانوم نامزد بنده یکی از همون دخترا که چشمانی به رنگ سبزابی داشت دستشو اورد جلو لبخند مهربونی زدو گفت خوشبختم عزیزم من نامزد دوست ارسامم اسمم شیماس خوشبختم شیماجان اخرین نفری که باهام دست داد دختری بود که ارایش غلیظی به صورت داشت ولباس دکلته ی کوتاهیی که به زور تا رون پاش میرسید پوشیده به اکراه دستشو جلو اورد با لحنی لوس چندش اور گفت خوشبختم منم ایدام دوست ارسام جان لبخندی از سراجبار زدمو گفتم خوشبختم یکی یکی بهم دست دادنو تبریک گفتن.... این وسط تنها کسی که با پوزخند به من خیره شده بود سایت همسریابی توران ۸۱ بود... با صدای اهنگی که از دی جی پخش شد....
ایدا دستشو جلوی سایت همسریابی توران81 گرفت
ایدا دستشو جلوی سایت همسریابی توران81 گرفت و گفت ایدا؛ عزیزم افتخار میدی؟ ارسام؛ راستش ایدا جان من میخوام با خانومم برقصم لبخندی زدمو گفتم دستشون رو رد نکن ارسام جان وقت بسیار ارسام؛ خب حالا که خانومم اجازه داده اشکال نداره بریم برقصیم... سایت همسریابی توران81 وایدا رفتن وسط پیست رقص.... خوشحال بودم از اینکه بازم تونستم از رقص با سایت همسریابی توران81 قسر در برم ولی این شادی زیاد طول نکشید که سایت همسریابی توران ۸۱ پیشنهاد رقص داد.... حالا اینو چجوری رد کنم.... سايت همسريابي توران افتخار نمیدی دلارا خانوم اومدم حرفی بزنم که شیما گفت پیشنهاد اقا سایت همسریابی توران ٨١ رو رد نکن ایشون خیلی کم میشه به کسی پیشنهاد رقص بدن....
نگاهی به سایت همسریابی توران کردم که با پوز خند بهم خیره شده بود... سایت همسریابی توران ۸۱ اروم در گوشم زمزمه کرد ازم میترسی؟ پوزخندی زدمو گفتم مگه ترس داری؟ سايت همسريابي توران اینجوری که نشون میده دستمو تو دستش گذاشتمو به وسط پیست رقص رفتیم در گوشش گفتم من از هیچ کسی نمیترسم حتی تو سايت همسريابي توران میبینیم با شروع شدن اهنگ علاقه از عماد طالب زاده دیگه هیچ نگفتم... یکی از دستای سایت همسریابی توران پشت کمرم اون یکیش توی دستم.... سرم دقیقا روبه روی سینش بود.... بوی عطرش اذیتم میکرد.... منو یاد سایت همسریابی توران جدید81 وخاطراتش می انداخت....
چشمامو بستم وسعی کردم فقط به اهنگ گوش کنم تا به سایت همسریابی توران ۸۱ و حرکاتش.... روهی رهام؛ جانم میشه هیچوقت زن نگیری؟ سایت همسریابی توران 81 ازدواج دائم چرا؟ اخه دیگه اون موقع نمیتونم باهات برقصم همش زنت باهات میرقصه رهام؛ شیطون حسود نخیرم من حسود نیستم فقط دوست ندارم کسی جز من تورو دوست داشته باشه رهام؛ خب رستایی این اسمش حسادت هرچی میخواد باشه من نمیخوام داداشم مال کسی دیگه باشه سایت همسریابی توران 81 ازدواج دائم باشه رستا خانوم من اصلا هیچوقت ازدواج نمیکنم فقط مال توعم خوب شد.