ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مرسانا
مرسانا
30 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل محمدهادی
محمدهادی
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهناز
بهناز
34 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سبحان
سبحان
22 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ویدا
ویدا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسام
حسام
31 ساله از تبریز
تصویر پروفایل الناز
الناز
28 ساله از بندر عباس
تصویر پروفایل لِیدیا
لِیدیا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سلنا
سلنا
27 ساله از یزد
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل مجید
مجید
30 ساله از لاهیجان
تصویر پروفایل تمینه
تمینه
31 ساله از اصفهان

آدرس بهترین سایت دوستیابی پسر اصفهان چیست؟

چمدونمو گذاشت تو صندوق عقب سوار دوستیابی پسر اصفهان شدم. سکوتی بدی بینمون بود. خواستم حرفی بزنم که گوشی اهورا زنگ خورد. گپ لاکچری اصفهان چیشده باز؟

آدرس بهترین سایت دوستیابی پسر اصفهان چیست؟ - دوستیابی


دوستیابی پسر اصفهان

 

مرد راننده تو دوستیابی پسر اصفهان خوابش برده بود به شیشه ی ماشین با دستم ضربه زدم از خواب بیدار شد اشاره کرم درو باز کنه سوار دوستیابی پسر اصفهان شدم کلی ازش عذرخواهی کردم که دیر شد اونم گفت مشکلی نداره..... ترافیک سنگینی بود اینجور که مشخص بود تا میومدیم به هتل برسیم دوساعت طول میکشید.... نگاهی به ساعت مچیم کردم وای یکساعت بود تو ترافیک گیر کرده بودیم..... ماشینا از جاشون تکون نمیخوردن..... بعد از حدودا نیم ساعت یکم ترافیک سبک تر شد با هزار دنگ وفنگ رسیدم هتل پول اژانسو حساب کردمو وارد هتل شدم با دیدن گی دوستیابی اصفهان که تو لابی هتل رومبل نشسته بود سلام کردم.... گروه تلگرام دوستیابی اصفهان باشنیدن صدام به طرفم خیز برداشت......

بدون اینکه اجازه بده من حرفی بزنم سرم داد کشید اهورا؛ از صبح تا حالاااااا کجابووووودییی؟ چه غلطیییی میکردی؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی هااااااااان؟ با صدای فریادش پرسنل هتل و مسافرا دورمون جمع شدن... بلند تر از اون فریاد زدم به تو هیچ ربطی ندااااااااره..... فهمیدددددددددددددیییییی؟ به طرف اسانسور رفتم..... واردش شدم.... اون حق نداشت سر من داد بزنه....... حق نداشت...... با چشمایی خیس وارد اتاقم شدم....... زدم زیر گریه....... هق هقم سکوت اتاق رو شکوند...... ازت متنفررررم اهورا..... متنفررررم...... با صدای در اتاق از رو تختم بلند شدم..... گروه تلگرام دوستیابی اصفهان بود که میگفت درو باز کن.... دوست یابی اصفهان واتساپ دلارا درو باز کن حتما با اون کاری که کردی حالا حالا ها باید منت بکشی اقا اهورا اهورا؛ اصفهان چت انلاین باز کن وگرنه میشکنمش ولی من بی توجه به حرفای دوست پسر اصفهان وارد حموم شدم.....

برگشتم دیدم دوست پسر اصفهان با لبخند بهم خیره شده

بعد از اینکه یه دوش حسابی گرفتم واز التهاب درونیم کم شد از حموم اومدم بیرون مشغول خشک کردن موهام بودم رفتم جلو اینه...... سشوارو به برق زدم خواستم موهامو خشک کنم که با دیدن تصویر گروه تلگرام دوستیابی اصفهان تو اینه جیغ بنفشی کشیدم و سشوار از دستم افتاد زمین..... فکر کردم خیالات ولی وقتی برگشتم دیدم دوست پسر اصفهان با لبخند بهم خیره شده.... اخمامو تو هم کشیدمو گفتم تو اتاق من چه غلطی میکنی؟ گپ لاکچری اصفهان وقتی بهت میگم درو باز کن نمیکنی نتیجه ش این میشه هرچه زودتر از اتاق من برو بیرون گپ لاکچری اصفهان باشه قبلش باید باهات حرف بزنم.... من هیچ حرفی با تو ندارم برو بیروووووووون دوست یابی اصفهان واتساپ دلارا اروم باش نمیخوام برو بیرون اهورا؛ اصفهان چت انلاین خواهش میکنم نمیخوام به حرفات گوش کنم میفهمی نمیخوام دوست یابی اصفهان واتساپ ایندفعه فریاد کشید بهت میگممممممم گوش کن بگوووووو چشم رو حرف من حرف نزن باز سر من داد زدی

اصلا تو کی هستی که سر من داد میزنننننننییییییی هاااااااااااان کجای زندگی منی که سرم داد میزنی از اتاق من برو بیرون تا زنگ نزدم حراست هتل برووووووووووو بیرووووووووووووون گفتم..... گی دوستیابی اصفهان وقتی دید فایده نداره از اتاقم بیرون رفت....... معلوم نبود چجوری وارد اتاق شده.... افراد خلافکار باز کردن در براشون کار نداره اهورام یکی از اونا..... فردا پرواز داشتیم..... باید تموم سعیمو بکنم که از گروه تلگرام دوستیابی اصفهان دور بشم تا بیشتر از این عاشقش نشم..... بعد از اینکه یه قهوه ی تلخ خوردم تصمیم گرفتم بخوابم....

هنوز گی دوستیابی اصفهان نیومده بود

فردا ساعت 2 ظهر پرواز داشتیم برا مقصد تهران.... چشمامو رو هم گذاشتم وبه خواب رفتم..... ساعت 12ظهر بود که اماده شدم..... چمدونمو برداشتم از اتاق خارج شدم.... قرار بود تو لابی هتل منتظر هم باشیم..... از اسانسور خارج شدم هنوز گی دوستیابی اصفهان نیومده بود رومبل نشستم منتظرش موندم...... بعد از چنددقیقه اومد..... از جام بلند شدم اخم کردم..... از دیروز تا حالا باهاش سروسنگین شدم..... چمدونمو گذاشت تو صندوق عقب سوار دوستیابی پسر اصفهان شدم.... سکوتی بدی بینمون بود.... خواستم حرفی بزنم که گوشی اهورا زنگ خورد... گپ لاکچری اصفهان چیشده باز؟ اهورا؛ چییییییییی؟ دوست یابی اصفهان واتساپ خفه شوووووو حتما یه کاریش کردین که اینکارو کرده.

اهورا؛ همونجا بمون تا بیام ببینم چه غلطیییییی میتونم بکنم....... کی بود که انقدر دوست پسر اصفهان رو عصبی کرد..... توی دور برگردون دور زد...... کجا میری؟ اهورا یکساعت دیگه پرواز داریم اهورا؛ هیچی نگو اصفهان چت انلاین ساکت بشین الان کاری که من دارم خیلی واجب تر از پروازمون..... ساکت نشستم باید میفهمیدم چیشده........ یعنی اون تلفن کی بود...... دوست پسر اصفهان انقدر با سرعت رانندگی میکرد که چندجایی چراغ قرمزو رد کرد یه جاییم نزدیک بود با یه موتور تصادف کنیم.... از شهر خارج شدیم.... یعنی کجا داشت میرفت...... جلوی باغ بزرگی نگهداشت....... خواست از دوستیابی پسر اصفهان پیاده شه که روبه من کرد گفت گپ لاکچری اصفهان اصفهان چت انلاین از جات تکون نمیخوری تا من بیام فهمیدی؟

مطالب مشابه